- دیامون
- فرانسوی آبگین از سنگ های گرانبها الماس
معنی دیامون - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیوری
نام عمومی هر یک از ماشینهائی که برای تبدیل انرژی برقی به انرژی مکانیکی یا بالعکس بکار میرود
درخصوص، جو، محیط، حدود، حواشی
بعد، فضا
دواوین، جمع دیوان
جمع دیماس، خانه ها گلخن ها گرمابه ها
فرانسوی ترامون (قطر سنجش خرد ناب)
سخنانی که میان شخصیت های یک نمایشنامه رد و بدل میشود، مهمترین بخش یک نمایشنامه است
یونانی تازی شده ماهلو از داروها
دایمون یونانی همزاد، دیوک
حوالی، حول، گرداگرد چیزی، اطراف، دور و بر چیزی
گفتگویی که میان اشخاص یک داستان، نمایشنامه یا فیلم صورت می گیرد، گفتگو در مورد مسائل فرهنگی، اجتماعی و مانند آن
دریغ، افسوس، حسرت، دژوان، دژواخ
اطراف و دور و بر کسی یا چیزی یا جایی، گرداگرد، دوروبر، دورتادور، گردبرگرد
پیرامون، گرداگرد
جمع میمون، مبارک و نیکبخت
پارسی تازی گشته یاسمین یاسمن از گیاهان یاسمن
گرداگرد، حوالی، محیط، پیرامن
مکالمه، گفت و گوی دو جانبه، اثر ادبی که به صورت گفت و گو ارائه شود
هر دستگاهی که برای تبدیل انرژی مکانیکی به الکتریسیته و برعکس به کار می رود
پیرامون، اطراف و دور و بر کسی یا چیزی یا جایی، گرداگرد، دوروبر، دورتادور، گردبرگرد
کویر
خجسته، همایون
بطرف راست رفتن
جمع یمین، دست راست ها، فرهمندان
روز داغ
سنگ سنگ سر شکن
سبدی بزرگ که دو چوب بر دو طرف آن ببندند و بدان سرگین و مانند آن کشند سله سبد زنبر، پاروب بزرگ برف روبی
قسمت پایین جامه مقابل گریبان، دنباله هر چیز دنبال، کناره هر چیز حاشیه: دامان صحرا دامان کوه، چادر بادبان کشتی شراع
درامان، زنهارداده شده، امین