جدول جو
جدول جو

معنی دُم - جستجوی لغت در جدول جو

دُم
اگر بیند چون اسب و خر و گاو دم داشت، دلیل که مال و نعمت او زیاده شود و زندگانی به خوشدلی گذراند. اما در راه دین سستی کند و بعضی از معبران گویند: اگر کسی بیند دم داشت، دلیل که مردمان تابع او شوند. اگر بیند که دم او چون دم سگ یاخر یا گرگ بود، دلیل که مال حرام یابد و مردمان او را ملامت کنند. محمد بن سیرین
دم حیوان در خواب بر چهار وجه است. اول: تیغ. دوم: یاران. سوم: مال. چهارم: عیش و راحت.
اگر بیند دم اسب یا دم خر در دست داشت، دلیل که بر قدر آن مال و نعمت یابد. اگر کسی بیند در دست دم حیوانی داشت که گوشت او حرام بود، دلیل که حرام یابد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درم
تصویر درم
درهم، پول نقد، سکه، سکۀ نقره، واحد پول کشور امارات متحدۀ عربی، واحد پول از اوایل اسلام تا دورۀ مغول، واحد اندازه گیری وزن با مقدارهای متفاوت،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دام
تصویر دام
حیوان اهلی گیاه خوار مانند گاو، گوسفند، اسب و شتر، مقابل دد، جانور وحشی غیر درنده مانند آهو و گوزن، برای مثال اگر بد کنی چون دد و دام تو / جدا نیستی پس تو از دام و دد (ناصرخسرو - ۲۷۳)
هر آلت و اسبابی که برای گرفتار ساختن و صید کردن جانوری به کار می برند، بند، تله، برای مثال همه کارها را سرانجام بین / چو بدخواه چینه نهد دام بین (فردوسی۲ - ۷۹۹)، کنایه از توطئه
بی بی در بازی ورق، نوعی بازی دونفره که با مهره های گرد بر روی صفحۀ شطرنجی (دامیه) صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیم
تصویر دیم
ویژگی زراعتی که با آب باران نمو کند و آن را آب ندهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیم
تصویر دیم
روی، چهره، صورت، سیما، گونه، رخ، رخساره، دیمه، دیمر، لچ، سج، چهر، چیچک، دیباچه، دیباجه، گردماه، محیّا، خدّ، وجنات، غرّه، عارض، عذار، برای مثال عنبرین خطی و بیجاده لب و نرگس چشم / حبشی موی و حجازی سخن و رومی دیم (فرخی - ۲۴۶)
در قاب بازی کسی که در بازی حق تقدم دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دژم
تصویر دژم
افسرده، رنجور، دلتنگ، اندوهگین، خشمگین، آشفته، کنایه از ویژگی چشمی که خمار است، چشم مست، برای مثال دو نرگس دژمّ و دو ابرو به خم / ستون دو ابرو چو سیمین قلم (فردوسی - ۱/۱۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلم
تصویر دلم
آبله، جوش های ریز که روی پوست بدن پیدا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهم
تصویر دهم
غار، درختی بزرگ و تناور با گل های ریز و سفید و برگ های درشت و دراز شبیه برگ بید و طعم تلخ و خوش بو که در شام و برخی کشورهای دیگر می روید و می گویند تا هزار سال عمر می کند، میوۀ این گیاه به اندازۀ فندق با پوست نازک و سیاه رنگ و مغز چرب و خوش بو و زرد رنگ است و پس از کهنه شدن سرخ تیره می شود، برگ و پوست و میوۀ آن در طب به کار می رود، برگ بو، دهمست، دهمشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیم
تصویر دیم
دیمه ها، رخساره ها، جمع واژۀ دیمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهم
تصویر دهم
آنچه یا آنکه در مرتبۀ ده قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دام
تصویر دام
تله که آلت گرفتار شدن حیوانات است، فریب خوردن و بدان دچار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دحم
تصویر دحم
بیخ، همتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخم
تصویر دخم
دخمه، مقبره، سردابه که مرده را در آن جای دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجم
تصویر دجم
اندوهزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهم
تصویر دهم
عدد ترتیبی برای ده در مرحله ده عاشر. غار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوم
تصویر دوم
فردار درخت بزرگ، همارگی، خرمای هندی در مرحله دو دومین ثانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیم
تصویر دیم
رخسار، صورت، چهره زراعتی که از آب باران خورد باران پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دگم
تصویر دگم
لاتینی فرانسوی بنباور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغم
تصویر دغم
اسپ دیزه اسپ سیاه سیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دقم
تصویر دقم
اندوه از بدهکاری شکسته دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلم
تصویر دلم
کبوتر جاهی از پرندگان بچه مار از خزندگان پیل از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسم
تصویر دسم
چربی گوشت، پیه
فرهنگ لغت هوشیار
درهم دراخما: یونانی در پهلوی دیرم زوزن جوجر همرس دندان سودگی، هموار شدن واحد سکه نقره (وزن و بهای آن در عصرهای مختلف متفاوت بوده است)، واحد وزن معاذل شش دانگ (هر دانگ دو قیراط)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دژم
تصویر دژم
پژمان و اندوهگین از غم و پژمرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخم
تصویر دخم
((دَ))
دخمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیم
تصویر دیم
((دِ))
زراعتی که آن را آبیاری نکنند بلکه با آب باران سیراب شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دسم
تصویر دسم
((دَ س))
چرب، پرروغن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دگم
تصویر دگم
((دُ))
آن که متعصب در عقاید خود است، در سیاست در مورد کسانی به کار می رود که بدون دلیل و پایه و اساسی روی عقاید خود پافشاری می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دژم
تصویر دژم
((دُ ژَ))
افسرده، دلتنگ، خشمگین، آشفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دهم
تصویر دهم
((دَ هُ))
عدد ترتیبی برای ده، در مرحله ده، عاشر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درم
تصویر درم
((دِ رَ))
مسکوک نقره، واحد وزن معادل شش دانگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دام
تصویر دام
جانوران بی آزاری مانند آهو، گوزن، جانور اهلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دام
تصویر دام
بند، تله، تور ماهیگیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوم
تصویر دوم
ثانیا
فرهنگ واژه فارسی سره
عروسکی، خون من
دیکشنری عربی به فارسی