معنی دُمُّيّ
دُمُّيّ
عروسکی، خون من
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با دُمُّيّ
أُمِّيّ
أُمِّيّ
مادَری، مامان مَن، بی سَواد
دیکشنری عربی به فارسی
سُمِّيّ
سُمِّيّ
اَز نَظَرِ سَمّ شِناسی، سَمّی
دیکشنری عربی به فارسی