- دوغه
- صافی که بدان روغن را صاف کنند
معنی دوغه - جستجوی لغت در جدول جو
- دوغه
- مایعی که پس از گرفتن مسکه از خامه در ظرف باقی می ماند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چرخه
زن بیمار تباه شکم
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
بدی، دشمکنی، خرما بن هندی
درخت بزرگ پر شاخ و بال و پر سایه
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
آمه خوالستان هم آوای تابستان
یک دور گردیدن
جسم نرم و سیاهرنگ و چرب که از دود نفت میگیرند، از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم بدست میاید، و بمعنی دودمان
از لاتینی دوشس والاگاه میرو مونث دوق
جرمی که پس از آب کردن روغن در ته ظرف باقی بماند
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
که سابقا سپاهیان از علوفه و ماهیانه خود بنویسندگان میدادند
پینه و آبله ای که بر دستو پا به سبب کار کردن و راه رفتن به هم رسد
دول، دولچه، دلو کوچک
دوتا، دولا، خمیده، کج، منحنی، دوتو، دوتوی
گردش، گردش گرد چیزی، یک دور گردیدن، یک بار گردیدن
عهد و زمان
در موسیقی اکتاو، گام
سبوی بزرگ که دو دسته دارد
عهد و زمان
در موسیقی اکتاو، گام
سبوی بزرگ که دو دسته دارد
پشته، تپه، زمین سربالا یا سراشیب، گودال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
گرد و غبار، گردباد
ناله، فریاد، زوزۀ سگ و شغال
درخت تناور، درخت بزرگ پرشاخ و بال و پرسایه، سایبان بزرگ
درد و جرمی که پس از گداختن روغن یا کره در ته ظرف باقی بماند
آوازه نیک، پراکنش بویه
میوه تازه
دودمان، ماده ای سیاه و نرم که از دود مواد نفتی، حاصل شود
ته نشستی که پس از گداختن روغن و کره در ته ظرف باقی ماند
گیاهی با خارهای درشت به اندازۀ نخود که به دامن لباس و پاچۀ شلوار می چسبد، برای مثال به دل ها اندر آویزد دو زلفش / چو دوژه کاندر آویزد به دامان (خفاف - شاعران بی دیوان - ۲۹۷)
جسمی نرم و چرب و سیاه رنگ که از دود نفت می گیرند. از سوزاندن بعضی مواد صمغی و سقزی هم به دست می آید. در صنعت برای ساختن رنگ های نقاشی و مرکب چاپ به کار می رود، دودمان، نسل
ظرف شیر دوشیدن، ظرفی که در آن شیر بدوشند، گاودوش، گاودوشه، کاویش