جدول جو
جدول جو

معنی دوغه

دوغه
مایعی که پس از گرفتن مسکه از خامه در ظرف باقی می ماند
تصویری از دوغه
تصویر دوغه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دوغه

دوغه

دوغه
دوغینه. صافی که بدان روغن و یا مسکه را صاف کنند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، جرم روغن و یا مسکۀ ذوب شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دوله

دوله
پشته، تپه، گردباد، ناله و فریاد، و زوزه سگ و شغال هم گویند
دوله
فرهنگ لغت هوشیار

دوجه

دوجه
از تیره پروانه واران جزو دسته شبدرها که گل آن سفید یا ارغوانی و یا صورتی است شکل گل کروی و دارای خارهای غلاب مانندیست که بر پشم گوسفندان بهنگام چرا میچسبد. دوزه دووجه دو ستو
فرهنگ لغت هوشیار