- دهاقین
- جمع دهقان، از ریشه دهگانان جمع دهقان. دهگانان دهاقنه، ایرانیان
معنی دهاقین - جستجوی لغت در جدول جو
- دهاقین
- دهقان ها، رئیس ده ها، کشاورز ها، دهقان ها، جمع واژۀ دهقان
- دهاقین ((دَ))
- جمع دهقان، دهقانان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به ترتیب
جمع دستان، از پارسی دستان ها داستان ها افسانه ها، پرده های خنیا پرده های موسیقی
جمع دکان، کرپه ها دوکان ها سکو بلندی، جایی که کاسب اجناس خود را در آن نهد و فروشد. حجره داد و ستد جمع دکاکین، تخته ای که روی آن نشینند نیمکت
دواوین، جمع دیوان
جمع دیوان، بمعنی اداره و دفتر کار وزارتخانه در قدیم و دفتر محاسبه، دفتر حساب، و بمعنی فراهم آمدن کتب و کتابت و شعر
دهگانی کشاورزی عمل و شغل دهقان
متعدی دادن، وا داشتن که بدهد، عطا کردن، فرمودن
جمع دهلیز، از ریشه پارسی دهلیزها
جمع دهقان، از ریشه پارسی دهگانان جمع دهقان دهگانان دهاقین
جمع راهب، هیرسایان
جمع خاقان، از ریشه ترکی شاهنشاهان جمع خاقان خاقانان پادشاهان
دکّان ها، مغازه ها، جمع واژۀ دکّان
نگهبانان راه، جمع واژۀ رهبان، راهب ها، پارسایان مسیحی، دیرنشین ها، جمع واژۀ رهبان
دهلیز ها، دالیز ها، دالیج ها، دالان ها، جمع واژۀ دهلیز
خاقان ها، لقب پادشاهان چین و ترکستان، شاهنشاهان، جمع خاقان
جمع مشاق، ورزندگان آموزندگان رنجبران کافگران جمع مشاق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع نطاق
تشک، دوشک، بالش، لحاف
نهالی، بستر، تشک
دیوان ها، دادگاه ها، عدالت خانه ها، دفترخانه ها، دفترهای حساب، جمع واژۀ دیوان، دفترهای شعر و کتاب که اشعار شاعری در آن چاپ شده باشد
جمع دفینه، مالهای مدفون
در مرحله دهم دهمی
صاحب ده یا رئیس ده
جمع رهینه گروها گروگانها
جمع ساق، از پارسی دو ساگ دو زنگ تثنیه ساق دو ساق (پا)، ساق بند، هر یک از دو خطی که احاطه بر زاویه ای دارند ساق و مجموع دو خط را ساقین گویند
دو سرای این جهان و دیگر جهان دنیا و آخرت. در عربی در حالت نصبی و جری استعمال میشود ولی در فارسی مراعات این عمل نمیکنند
یکی از جامه های زنان (در ردیف سماخچه و پیرهن نام برند