موضعی است به شام از نواحی فلسطین. در کتاب ابوحذیفه اسحاق بن بشر بخط ابوعامر العبدری آمده است که اجنادین از رمله از کورۀ بیت جبرین است که در آن مسلمین را با رومیان وقعه ای است. (معجم البلدان). و این جنگ در خلافت عمر روی داد. مؤلف مجمل التواریخ و القصص در ص 273 آرد: چون سال پانزدهم (هجرت) بود ابوعبیده حمص بگشاد و قِنسرین و قِیساریّه و اجنادین جمله در این تاریخ بر مسلمانان گشاده گشت، و پنج یک غنیمتها بجانب مدینه فرستاد. و رجوع به حبط ج 1 صص 158- 161 شود، {{صِفَت}} بیگانه. غریب، نافرمان. ج، اَجانب
آنکه درباره دیگران و بدی و خوبی آنان خود نیندیشد و هرچه از هر که راجع بدانان شنود عقیدۀ خود قرار دهد. آنکه به گفتۀ این و آن عمل کند. (یادداشت مؤلف) (از فرهنگ لغات عامیانه)
متعدی دادن. واداشتن که بدهد. (یادداشت مؤلف). به دادن داشتن. (از کتاب تحفۀ اهل بخارا) : اخطره اﷲ، یاد دهانید خدا او را بعد فراموشی. (منتهی الارب). بخشیدن کنانیدن و عطاکردن فرمودن. (ناظم الاطباء). و رجوع به دادن شود