ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و دو هزارگزی باختر راه مالروانگهران به مارز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع در 150 هزارگزی جنوب کهنوج و دو هزارگزی باختر راه مالروانگهران به مارز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
فانوس بزرگ شیشه ای که سر و ته آن باز است و شمع یا چراغ را درون آن می گذارند، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چراغبانه، چراغ بادی، فانوس، چروند، قندیل، چراغ پرهیز، چراغ واره، چراغ بره، چراغدان
فانوس بزرگ شیشه ای که سر و ته آن باز است و شمع یا چراغ را درون آن می گذارند، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چِراغبانِه، چِراغِ بادی، فانوس، چَروَند، قِندیل، چِراغ پَرهیز، چِراغ وارِه، چِراغ بَرِه، چِراغدان
با استقامت، مقاوم، برای مثال گو پیلتن گفت جنگی منم / به آوردگه بر درنگی منم (فردوسی - ۲/۸۴) ، طولانی، چیره، مسلط، کنایه از سست، درنگ کننده، کاهل، برای مثال درنگی نبودم به راه اندکی / سه منزل همی کرد رخشم یکی (فردوسی - ۳/۱۷۹)
با استقامت، مقاوم، برای مِثال گو پیلتن گفت جنگی منم / به آوردگه بر درنگی منم (فردوسی - ۲/۸۴) ، طولانی، چیره، مسلط، کنایه از سست، درنگ کننده، کاهل، برای مِثال درنگی نبودم به راه اندکی / سه منزل همی کرد رخشم یکی (فردوسی - ۳/۱۷۹)
سوزن گری. (یادداشت مرحوم دهخدا) : اگر روا باشد که با فقد غربال گری و درزنگری وجوب نماز آدینه ساقط باشد اگر شیعه گویند که با فقد امامی معصوم نماز آدینۀ فریضه بجماعت ساقط باشد با آن قیاس می باید کردن. (کتاب النقض ص 430). رجوع به درزن شود
سوزن گری. (یادداشت مرحوم دهخدا) : اگر روا باشد که با فقد غربال گری و درزنگری وجوب نماز آدینه ساقط باشد اگر شیعه گویند که با فقد امامی معصوم نماز آدینۀ فریضه بجماعت ساقط باشد با آن قیاس می باید کردن. (کتاب النقض ص 430). رجوع به درزن شود
شهرکی است (در ماوراءالنهر) از گرد او خندق است و از حدود چغانیان است و از وی پای تابه خیزد و گلیمینه و بساط پشمین. (حدود العالم ص 67). رجوع به دارزنج شود
شهرکی است (در ماوراءالنهر) از گرد او خندق است و از حدود چغانیان است و از وی پای تابه خیزد و گلیمینه و بساط پشمین. (حدود العالم ص 67). رجوع به دارزنج شود
منسوب به برزنگ و آن شهری است از نواحی اران. - غلام برزنگی، سیاه برزنگی یا دده برزنگی، با قدی سخت بلندو سبیلهای دراز بی تربیت و بی دانش و مایل بشهوات پست. (یادداشت مؤلف) ، کشت کردن. زراعت کردن: همه واذیج پر انگور و همه جای عصیر زانچ برزیدن کنون بر بخورد برزگرا. شاکر بخاری
منسوب به برزنگ و آن شهری است از نواحی اران. - غلام برزنگی، سیاه برزنگی یا دده برزنگی، با قدی سخت بلندو سبیلهای دراز بی تربیت و بی دانش و مایل بشهوات پست. (یادداشت مؤلف) ، کشت کردن. زراعت کردن: همه واذیج پر انگور و همه جای عصیر زانچ برزیدن کنون بر بخورد برزگرا. شاکر بخاری