جدول جو
جدول جو

معنی مردنگی

مردنگی
فانوس بزرگ شیشه ای که سر و ته آن باز است و شمع یا چراغ را درون آن می گذارند، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چراغبانه، چراغ بادی، فانوس، چروند، قندیل، چراغ پرهیز، چراغ واره، چراغ بره، چراغدان
تصویری از مردنگی
تصویر مردنگی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مردنگی

مردنگی

مردنگی
فانوس شیشه یی که بالا و پایین آن باز است وشمع و چراغ را داخل آن گذارند تا از باد محفوظ بماند
فرهنگ لغت هوشیار

مردنگی

مردنگی
نوعی شیشه چراغ بزرگ و دهان گشاد که بر روی شمع یا چراغ می گذاشتند تا از وزش باد خاموش نشود
فرهنگ فارسی معین

مردنگی

مردنگی
سرپوش بزرگ بلورین که لاله یا لامپا را زیر آن نهند تا از باد مصون ماند. (یادداشت مرحوم دهخدا). فانوس شیشه ای که بالا و پائین آن باز است و شمعو چراغ را داخل آن گذارند تا از باد محفوظ بماند
لغت نامه دهخدا

اردنگی

اردنگی
لگدی که با نوک پا بر کفل کسی بزنند، تیپا، ضربه با پا
اردنگی
فرهنگ فارسی معین

مردانگی

مردانگی
مرد بودن، رجولیت، دلیری، شجاعت، دارای خصوصیات خوب انسانی
مردانگی
فرهنگ فارسی معین