جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دیرینگی

دیرینگی

دیرینگی
دیرینه بودن، سابقه خدمت اداری مدت زمانی که از آغاز اشتغال بخدمت یک کارمند سپری شده سابقه
فرهنگ لغت هوشیار

دیرینگی

دیرینگی
قدمت. قدم. (منتهی الارب). مقابل نوی. عتاقت. دیرینه بودن. (یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح اداری) این کلمه بجای سابقه خدمت پذیرفته شده است. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا

دیرینی

دیرینی
ابو محمدعبدالعزیز احمد بن سعید بن عبداﷲ دمیری، فقیه، متصوف مصری (متولد حدود سال 613 متوفی 694 هجری قمری)، او راست: تفسیر منظوم در دو جلد، ارشادالحیاری، التیسیر فی علوم التفسیر، طهاره القلوب (تصوف) و غیره، (از معجم المطبوعات)، و رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ص 312 شود
لغت نامه دهخدا

دیوانگی

دیوانگی
بی عقلی، دیوانه بودن، جُنون، خَبطِ دِماغ، خَبَل
دیوانگی
فرهنگ فارسی عمید