- دبنگوز
- دبنگ، الدنگ پفیوز تنبل
معنی دبنگوز - جستجوی لغت در جدول جو
- دبنگوز ((دَ بَ))
- دبنگ، الدنگ، پفیوز، تنبل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آش هفت حبه
جوال دوز
صندوق جهت نگه داشتن آلتها
ظرفی مانند سبد، طبق، کیسه یا صندوق، برای مثال کان تبنگوی اندر او دینار بود / آن ستد زایدر که ناهشیار بود (رودکی - ۵۳۳)
جوال دوز، نوعی نخ برای دوختن جوال، توبره و مانند آن
پوزه، گرداگرد دهان جانوران چهارپا، پوز، برفوز، بتفوز، پتفوز، فرنج، فوز، بتپوز
اسپغول
احمق کودن
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بشولیون، روف، سابوس، سپیوش، شکم پاره
گیج
احمق، کودن، کم خرد، ابله، کم عقل، بدخرد، غتفره، خام ریش، چل، گول، لاده، بی عقل، نابخرد، خرطبع، سبک رای، خل، تاریک مغز، انوک، ریش کاو، کاغه، غمر، تپنکوز، گردنگل، کهسله، شیشه گردن، کردنگ، دنگ، فغاک، کانا، دنگل
احمق، کودن، کم خرد، ابله، کم عقل، بدخرد، غتفره، خام ریش، چل، گول، لاده، بی عقل، نابخرد، خرطبع، سبک رای، خل، تاریک مغز، انوک، ریش کاو، کاغه، غمر، تپنکوز، گردنگل، کهسله، شیشه گردن، کردنگ، دنگ، فغاک، کانا، دنگل