در تداول عامه، سخت احمق. بی مغز. دشنام گونه ای است مر احمق را. نادان. ابله. گول. مرد ابله و بداندام. (آنندراج). مردم مجدر و بدشکل و تنبل. (ناظم الاطباء). تبنگ. کودک قوی البدن و صحیح الاعضاء. (شعوری) : تا رشته به دست این دبنگ است این قافله تا به حشر لنگ است. پرورد روزگار دون پرور هر کجا مردکی دبنگ بود. ابولفرد نصیرای (از آنندراج)