جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دبنگ

دبنگ

دبنگ
گیج
اَحمَق، کُودَن، کَم خِرَد، اَبلَه، کَم عَقل، بَدخِرَد، غُتفَرِه، خام ریش، چِل، گول، لادِه، بی عَقل، نابِخرَد، خَرطَبع، سَبُک رای، خُل، تاریک مَغز، اَنوَک، ریش کاو، کاغِه، غَمر، تَپَنکوز، گَردَنگَل، کَهسَلِه، شیشِه گَردَن، کَردَنگ، دَنگ، فَغاک، کانا، دَنگِل
دبنگ
فرهنگ فارسی عمید

دبنگ

دبنگ
در تداول عامه، سخت احمق. بی مغز. دشنام گونه ای است مر احمق را. نادان. ابله. گول. مرد ابله و بداندام. (آنندراج). مردم مجدر و بدشکل و تنبل. (ناظم الاطباء). تبنگ. کودک قوی البدن و صحیح الاعضاء. (شعوری) :
تا رشته به دست این دبنگ است
این قافله تا به حشر لنگ است.
پرورد روزگار دون پرور
هر کجا مردکی دبنگ بود.
ابولفرد نصیرای (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا