- دانگانه
- متاع و کالای خانه
معنی دانگانه - جستجوی لغت در جدول جو
- دانگانه
- آنچه به یک دانگ یعنی یک ششم درهم بیرزد، چیزی کم و نزدیک به یک دانگ،
برای مثال گرچه مرا هست به خروار فضل / نیست ز دانگانه مرا یک تسو (کمال الدین اسماعیل - ۵۱۹)
- دانگانه ((نِ))
- پولی که در یک گردش دسته جمعی از افراد گروه گرفته می شود، چیزی که یک ششم دانگ بیارزد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کالا، ابزار
عادلانه، عدالت، منصفانه
مانند دیوانگان همچون مجنونان
پشت بام
پنجره بالکانه، بالکن پیش آمدگی ساختمان
دریچه مشبکی که توسط آن از درون اطاق بیرون را توان دید و بعکس
آنچه که مرکب از دو جزو باشد، آنچه که دوبار بکار برند رطل دوگانه، نماز دو رکعتی نماز صبح
منفرد، مستقل، مجزا
اسباب و متاع دنیوی
محل دانش، جای علم
پرورش کودک، دلسوزی و محبت مادری
برنگ و مانند پوست پلنگ، پوست پلنگ
مانند پلنگ مانند پوست پلنگ
به روش مادگان مانند زنان، زنانه
علی حده، تنها، به طور انفرادی، تنهایی
مدرسۀ عالی که تمام علوم در آنجا تدریس شود، مؤسسۀ آموزش عالی بزرگی که شامل چند دانشکده و رشته های گوناگون در سطح بالاتر از دیپلم در آن آموزش داده می شود
شیر دادن و پروردن کودک، دایگی، دایگی کردن، دایه بودن
ماهانه
همچون مادگان زنانه: تا ز درج گهر گشاید قند گویدش مادگانه لفظی چند... (هفت پیکر. ارمغان 147)
پرورش کودک، دلسوزی و محبت مادری
جای دانش، محل تعلیم و تعلم دانش، مؤسسه علمی وسیع شامل چند دانشکده و مؤسسه
دیواره هایی که از ته نشست های آب رودخانه در کناره های بستر رود تشکیل می شود، بام، پشت بام، پنجره، دریچه، صفه یا جای هموار و بلند در کمر کوه
شهریه، ماهیانه
داس کوچک، علف بر، دستگاله، دستغاله، منگال، برای مثال چون درآمد آن کدیور مرد زفت / بیل هشت و داسگاله برگرفت (رودکی - ۵۳۴)
تگرگ، قطره های باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم به صورت دانه های کوچک یخ می بارد، سنگک، پسنگک، آب بسته، شخکاسه، سنگچه، یخچه، ژاله، سنگرک، پسکک
نوعی پنجره یا پرده از جنس چوب های نازک که برای جریان یافتن هوا، جلو در یا پنجره کار می گذاشتند، کرکره
Separately
Obstructively