جدول جو
جدول جو

معنی دایگانی

دایگانی
شیر دادن و پروردن کودک، دایگی، دایگی کردن، دایه بودن
تصویری از دایگانی
تصویر دایگانی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دایگانی

دایگانی

دایگانی
دایگی. پرورشگری. عمل دایگان. عمل دایه. حضانت:
ازآن مهتران چار زن برگزید
که اندر گهر بد نژادش پدید
دو تازی دو دهقان ز تخم کیان
ببستند بر دایگانی میان.
فردوسی.
چو خوزانی بگاه دایگانی
چو نابینا بگاه دیده بانی.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
دورانش بحکم دایگانی
پرورد بشیر مهربانی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خدایگانی

خدایگانی
پادشاهی، مربوط به پادشاه، در علوم سیاسی سلطنتی، سمَت پادشاه، شاهی، سلطنت
خدایگانی
فرهنگ فارسی عمید

بایگانی

بایگانی
جایی که در آن اسناد و مدارک اداری نگه داری می شود
بایگانی
فرهنگ فارسی معین

بایگانی

بایگانی
عمل بایگان، ضبط، جایی که نامه ها و اسناد ادارات دولتی یا بنگاه های ملی نگهداری می شود، آرشیو
بایگانی
فرهنگ فارسی عمید