جدول جو
جدول جو

معنی دادپرسی - جستجوی لغت در جدول جو

دادپرسی
عمل دادپرس، دادخواهی
تصویری از دادپرسی
تصویر دادپرسی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادپری
تصویر شادپری
(دخترانه)
پری شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
کسی که به داد ستمدیده ای برسد و به دادخواهی کسی رسیدگی کند، دادرسنده، در علم حقوق قاضی، حاکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادپرس
تصویر دادپرس
دادجو، دادخواه، خواهان عدالت، درخواست کنندۀ عدل و داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادرسی
تصویر دادرسی
به داد کسی رسیدن، به دادخواهی دادخواه رسیدگی کردن، محاکمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادپرور
تصویر دادپرور
پرورندۀ داد، عدل پرور، برای مثال کرد با دادپروران یاری / با ستمکارگان ستمکاری (نظامی۴ - ۵۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازپرسی
تصویر بازپرسی
کار و عمل بازپرس، پرسش و سؤال مکرر از متهم، استنطاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادگری
تصویر دادگری
عمل دادگر، حکم کردن به عدل و داد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دادگری
تصویر دادگری
عمل دادگر عدالت، حکومت به عدل و داد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه به داد مظلوم رسد، کسی که به دادخواهی رسیدگی کند. داور قاضی نشسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالپرسی
تصویر حالپرسی
پرسیدن حالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد پرس
تصویر داد پرس
خواهان، عدالت و عدل و داد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد رسی
تصویر داد رسی
به داد مظلوم رسیدن، رسیدگی به داد خواهی دادخواه محاکمه محاکمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد رس
تصویر داد رس
قاصی، حاکم، کسیکه بداد ستمدیده ای برسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازپرسی
تصویر بازپرسی
پرسش مکرر، از نظر حقوقی، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامه ای رسمی نویسد و آن گاه با توجه به جواب ها قرار صادر نماید، عمل بازپرس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادرسی
تصویر دادرسی
به داد مظلوم رسیدن، رسیدگی به دادخواهی دادخواه، محاکمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
((رِ یا رَ))
کسی که به دادخواهی رسیدگی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دادگری
تصویر دادگری
عدل، احقاق، عدالت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادوری
تصویر دادوری
قضاوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادرس
تصویر دادرس
قاضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادرسی
تصویر دادرسی
احقاق
فرهنگ واژه فارسی سره