جدول جو
جدول جو

معنی بازپرسی

بازپرسی
پرسش مکرر، از نظر حقوقی، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامه ای رسمی نویسد و آن گاه با توجه به جواب ها قرار صادر نماید، عمل بازپرس
تصویری از بازپرسی
تصویر بازپرسی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بازپرسی

بازپرسی

بازپرسی
کار و عمل بازپرس، پرسش و سؤال مکرر از متهم، استنطاق
بازپرسی
فرهنگ فارسی عمید

بازپرسی

بازپرسی
عمل بازپرس. استنطاق. (لغات فرهنگستان) ، پنهان کردن. نهان ساختن:
کوشید که راز بازپوشد
با آتش دل که بازکوشد؟
نظامی
لغت نامه دهخدا

بازپرسی

بازپرسی
استنطاق، دادرسی، رسیدگی، سیاست، سین جیم، مواخذه، محاکمه، یرغو
متضاد: قضاوت، حکم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

باز پرسی

باز پرسی
پرسش مکرر، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامه رسمی نویسد و آنگاه با توجه بجوابها قرار صادر نماید عمل باز پرس
فرهنگ لغت هوشیار

بازپرس

بازپرس
پرسش کن، تحقیق نمای، سئوال کننده، پرسش مکرر و سئوال مکرر
بازپرس
فرهنگ لغت هوشیار

بازپرس

بازپرس
دادرسی که کارش پرسش از متهم، شاهدان و آگاهان و پژوهش و بررسی درباره چگونگی واقع شدن یک جرم، پیشگیری از فرار متهم و از میان رفتن آثار جرم است، مستنطق
بازپرس
فرهنگ فارسی معین