معنی دادپرسی
- دادپرسی
- عمل دادپرس، دادخواهی
واژههای مرتبط با دادپرسی
دادپرسی
- دادپرسی
- عمل دادپرس. دادخواهی
داد رسی
- داد رسی
- به داد مظلوم رسیدن، رسیدگی به داد خواهی دادخواه محاکمه محاکمه
دادرسی
- دادرسی
- احقاق
دادپرس
- دادپرس
- دادجو، دادخواه، خواهان عدالت، درخواست کنندۀ عدل و داد
دادرسی
- دادرسی
- به داد کسی رسیدن، به دادخواهی دادخواه رسیدگی کردن، محاکمه
دادرسی
- دادرسی
- به داد مظلوم رسیدن، رسیدگی به دادخواهی دادخواه، محاکمه
دادرسی
- دادرسی
- عمل دادرس. قضاء، محاکمه.
- دیوان دادرسی دارائی، دیوان محاکمات مالیه
دادپرس
- دادپرس
- دادخواه. (آنندراج). خواهان عدالت. درخواست کننده عدالت. دادجو
دادرسی
- دادرسی
- بازپرسی، داوری، قضاوت، محاکمه