معنی دادپرور - فرهنگ فارسی عمید
معنی دادپرور
دادپرور
پرورندۀ داد، عدل پرور، برای مثال کرد با دادپروران یاری / با ستمکارگان ستمکاری (نظامی۴ - ۵۹۱)
تصویر دادپرور
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با دادپرور
دادپرور
دادپرور
پرورندۀ داد. عدل پرور: خواجه بوسهل دادپرور دین کدخدای برادر سلطان. فرخی. بزرگان آن دادپرور دیار دعا تازه کردند بر شهریار. نظامی. کرد با دادپروران یاری با ستمکارگان ستمکاری. نظامی
لغت نامه دهخدا
بادپرور
بادپرور
پرورندۀ باد. موزون کننده باد (نفس) ، و آن صفت نی باشد: مار زبان بریده نگر نای روز عید سوراخ مار در شکم بادپرورش. خاقانی
لغت نامه دهخدا
دردپرور
دردپرور
دردپرورده. غمگین و رنجور. (ناظم الاطباء) : هوای سایۀ گل دردپرور را نمی سازد نسیمی آورد در جوش دلهای مشوش را. دانش (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.