- دا
بیماری، مرض، علت
معنی دا - جستجوی لغت در جدول جو
- دا
مخفف داو:
از نرد سه تا پای فراتر ننهادیم
هم خصل بهفده شد و هم دا بسر آمد،
سوزنی،
(چنین است در تذکرۀ تقی الدین و دو نسخۀ خطی کهن دیوان سوزنی) ولی طبیعی تر آن است که اصل: ’ ... هم داوسر آمد’ باشد
ردۀ دیوار، (غیاث)، پایه و اساس بنا، داو، دای، پی، بنیاد، اصل بنا:
پی دیوار ایمان بود کارش
از آن شد چاردا از چاریارش،
جامی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 405)،
رجوع به داو و دای شود
مخفف دایه، داه، (در تداول مردم بختیاری) مادر، ام، والده
از نرد سه تا پای فراتر ننهادیم
هم خصل بهفده شد و هم دا بسر آمد،
سوزنی،
(چنین است در تذکرۀ تقی الدین و دو نسخۀ خطی کهن دیوان سوزنی) ولی طبیعی تر آن است که اصل: ’ ... هم داوسر آمد’ باشد
ردۀ دیوار، (غیاث)، پایه و اساس بنا، داو، دای، پی، بنیاد، اصل بنا:
پی دیوار ایمان بود کارش
از آن شد چاردا از چاریارش،
جامی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 405)،
رجوع به داو و دای شود
مخفف دایه، داه، (در تداول مردم بختیاری) مادر، ام، والده
- دا
در فرس هخامنشی و اوستا ریشه ای است به معنی دادن و آفریدن و ساختن و بخشیدن و آن در ’دادن’ فارسی آمده است، (از فرهنگ ایران باستان پورداود ج 1 ص 57 و 71 و 74)
- دا
بیماری درد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مالدار، ثروتمند، از نامهای خداوند، صورت دیگری از داراب و داریوش، نام پادشاه کیانی در شاهنامه و منظومه نظامی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نگهبان نیکی، دارنده نیکی، فرزند ویشتاسب از شاهان بزرگ هخامنشی، مرکب از دارا + وهو (نیکی)، نام چندتن از پادشاهان هخامنشی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
قاضی، خداوند، هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب می کنند
