مخفف داو: از نرد سه تا پای فراتر ننهادیم هم خصل بهفده شد و هم دا بسر آمد، سوزنی، (چنین است در تذکرۀ تقی الدین و دو نسخۀ خطی کهن دیوان سوزنی) ولی طبیعی تر آن است که اصل: ’ ... هم داوسر آمد’ باشد ردۀ دیوار، (غیاث)، پایه و اساس بنا، داو، دای، پی، بنیاد، اصل بنا: پی دیوار ایمان بود کارش از آن شد چاردا از چاریارش، جامی (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 405)، رجوع به داو و دای شود مخفف دایه، داه، (در تداول مردم بختیاری) مادر، ام، والده