سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَروَک، خَبَزدو، خَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، کَستَل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَروَک، خَبَزدوک، خَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، کَستَل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَروَک، خَبَزدو، خَبَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، کَستَل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَروَک، خَبَزدو، خَبَزدوک، خَزدوک، چَلاک، چَلانَک، کَستَل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا
جهاز عروس. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). وردک. رجوع به وردک شود، خانه را گویند که از چوب و علف پوشیده باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه از کاه و نی راست کنند و به هندی چهپر گویند. (غیاث اللغات از برهان از رشیدی)
جهاز عروس. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). وردک. رجوع به وردک شود، خانه را گویند که از چوب و علف پوشیده باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه از کاه و نی راست کنند و به هندی چهپر گویند. (غیاث اللغات از برهان از رشیدی)
دهی است از دهستان حومه بخش مهریز شهرستان یزد. واقع در 18 هزارگزی خاور مهریز، این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 1200 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی زنان کرباس بافی است راه ماشین رو و دبستان و زیارتگاه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان حومه بخش مهریز شهرستان یزد. واقع در 18 هزارگزی خاور مهریز، این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای معتدل و 1200 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی زنان کرباس بافی است راه ماشین رو و دبستان و زیارتگاه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان سجاسرود بخش قیدار شهرستان زنجان، 634 تن سکنه دارد، از قنات و رودخانه آبیاری میشود، محصولش غلات و بنشن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سجاسرود بخش قیدار شهرستان زنجان، 634 تن سکنه دارد، از قنات و رودخانه آبیاری میشود، محصولش غلات و بنشن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
جانوری است شبیه به جعل و بعضی گویند جعل است که سرگین گردانک باشد و بعضی گویند رتیلا است که خایه گیر باشد و آن جانوری است شبیه بعنکبوت. (برهان قاطع) (آنندراج) (صحاح الفرس). خنفساء. (صحاح الفرس) (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (مهذب الاسماء). خبزدوک. خاله سوسکه. گوگال. رجوع به خبزدوک شود: آن روی و ریش پرگه و پر بلغم و خدو همچون خبزدویی که کنی زیر پای پخچ. لبیبی. چون خبزدو گردی اندر مستراح از بهر خور نحل وار از بهر خوردن رو یکی در بوستان. سنائی
جانوری است شبیه به جعل و بعضی گویند جعل است که سرگین گردانک باشد و بعضی گویند رتیلا است که خایه گیر باشد و آن جانوری است شبیه بعنکبوت. (برهان قاطع) (آنندراج) (صحاح الفرس). خنفساء. (صحاح الفرس) (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (مهذب الاسماء). خبزدوک. خاله سوسکه. گوگال. رجوع به خبزدوک شود: آن روی و ریش پرگه و پر بلغم و خدو همچون خبزدویی که کنی زیر پای پخچ. لبیبی. چون خبزدو گردی اندر مستراح از بهر خور نحل وار از بهر خوردن رو یکی در بوستان. سنائی
امپراتور انام (1830- 1883 میلادی)، آزار و شکنجه ای که او نسبت به مبلغان دین مسیح روا داشت موجب دخالت نظامی دولت فرانسه در کوشن شین و سپس لشکرکشی به تونکن گردید، (از لاروس)
امپراتور انام (1830- 1883 میلادی)، آزار و شکنجه ای که او نسبت به مبلغان دین مسیح روا داشت موجب دخالت نظامی دولت فرانسه در کوشن شین و سپس لشکرکشی به تونکن گردید، (از لاروس)
دهی است از دهستان کوهسارات بخش رامیان شهرستان گرگان، سکنۀ آن 100 تن. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن برنج، غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا بافتن پارچۀ ابریشمی، کرباس و شال است. کوههای مجاور آن معدن گچ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کوهسارات بخش رامیان شهرستان گرگان، سکنۀ آن 100 تن. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن برنج، غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا بافتن پارچۀ ابریشمی، کرباس و شال است. کوههای مجاور آن معدن گچ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
شاید توزگول، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، یکی ازیازده دریاچه های خوارزم که آبش شور است: دهم دریای توزکوک اندر خلخ، درازای او ده فرسنگ است، اندر پهنا هشت فرسنگ و اندرو نمک بندد، هفت قبیلت خلخیان را نمک از آنجاست، (حدود العالم چ ستوده ص 15)، رجوع به همین کتاب ص 82 و فهرست اعلام آن ص 217 شود
شاید توزگول، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، یکی ازیازده دریاچه های خوارزم که آبش شور است: دهم دریای توزکوک اندر خلخ، درازای او ده فرسنگ است، اندر پهنا هشت فرسنگ و اندرو نمک بندد، هفت قبیلت خلخیان را نمک از آنجاست، (حدود العالم چ ستوده ص 15)، رجوع به همین کتاب ص 82 و فهرست اعلام آن ص 217 شود
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه وارداک شهرستان مشهد. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری مشهد و شمال کشف رود. جلگه و هوای آن معتدل و گرم سیر و سکنۀ آن 81 تن است. آب آن از قنات تأمین میگردد. محصولاتش غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه وارداک شهرستان مشهد. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری مشهد و شمال کشف رود. جلگه و هوای آن معتدل و گرم سیر و سکنۀ آن 81 تن است. آب آن از قنات تأمین میگردد. محصولاتش غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
خبزدو. جعل. سرگین گردانک. خنفساء. (از برهان قاطع). جلانک (ظاهراً چلاک). دیکمل (ظاهراً دیلمک). سرگین غلطانک. سرگین گردانگ. گشنگ. گوی گردانک. گوی گردان. (از شرفنامۀ منیری). حنظب. خنفسه. قمعوطه. (از منتهی الارب). فاسیه. (از منتهی الارب) (بحر الجواهر). مندوسه. جلعلعه. موشرالعضدین. عواسا. خنفس. (از منتهی الارب) : خری زیر من چون خبزدوک لیکن بر او من چنانچون کلاکوی اعور. عمعق بخارائی. بوی گل و لاله خبزدوک را در دل و در مغز خلا دوک را. امیرخسرو. حریر عنکبوت وجامۀ غوک نزیبد جز به اندام خبزدوک. امیرخسرو. ، جانوری است کثیف و بدبو و سیاه که در خانه ها در زیر فروش (فرشها) می باشد و دراز اندام است. (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج)
خبزدو. جُعَل. سرگین گردانک. خنفساء. (از برهان قاطع). جلانک (ظاهراً چلاک). دیکمل (ظاهراً دیلمک). سرگین غلطانک. سرگین گردانگ. گشنگ. گوی گردانک. گوی گردان. (از شرفنامۀ منیری). حنظب. خُنْفَسَه. قُمعوطَه. (از منتهی الارب). فاسیه. (از منتهی الارب) (بحر الجواهر). مَندوسَه. جلعلعه. موشرالعضدین. عَواسا. خِنفِس. (از منتهی الارب) : خری زیر من چون خبزدوک لیکن بر او من چنانچون کلاکوی اعور. عمعق بخارائی. بوی گل و لاله خبزدوک را در دل و در مغز خلا دوک را. امیرخسرو. حریر عنکبوت وجامۀ غوک نزیبد جز به اندام خبزدوک. امیرخسرو. ، جانوری است کثیف و بدبو و سیاه که در خانه ها در زیر فروش (فرشها) می باشد و دراز اندام است. (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج)