جدول جو
جدول جو

معنی خطرت - جستجوی لغت در جدول جو

خطرت
هر اندیشه ای که بر ذهن وارد می شود، در تصوف هر اندیشه ای که بر ذهن سالک وارد می شود
تصویری از خطرت
تصویر خطرت
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فطرت
تصویر فطرت
سرشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خبرت
تصویر خبرت
آگاهی، بصیرت، دانش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطفت
تصویر خطفت
درخشیدن، خیره کردن ویژگی درخش
فرهنگ لغت هوشیار
بدل گذشتن، چیزی که که بر دل گذرد از احکام طریقت، قلب (باعتبار تسمیه حال باسم محل)، ادعیه ای که خوانده شود، جمع خطرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطرب
تصویر خطرب
دروغگو ی، چفته بند (چفته بهتان تهمت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطرات
تصویر خطرات
آفتها، خطرها
فرهنگ لغت هوشیار
خواستگاری کردن (دختر زن)، خواستگاری. سخنرانی سخنوری، وعظ موعظه نصیحت خلق، مقدمه کتاب، جمع خطب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضرت
تصویر خضرت
سبزی گندمگونی، رنگ سبز، سبز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضرت
تصویر خضرت
سرسبزی، طراوت، شادابی، شادکامی، کامکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطره
تصویر خطره
خطرت، هر اندیشه ای که بر ذهن وارد می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فطرت
تصویر فطرت
ویژگی های ذاتی، سرشت، طبیعت، نهاد، آفرینش، خلقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فطرت
تصویر فطرت
آفرینش، خمیره، سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطره
تصویر خطره
((خَ رَ یا رِ))
به دل گذشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطبت
تصویر خطبت
((خُ بَ))
خواستگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خضرت
تصویر خضرت
((خُ رَ))
سبزی، گندمگونی، رنگ سبز، سبزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبرت
تصویر خبرت
((خِ یاخُ رَ))
دانا و آزموده بودن، دانایی، تجربه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فطرت
تصویر فطرت
((فِ طْ رَ))
سرشت، طبیعت، صفت ذاتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خیرت
تصویر خیرت
نیکی، نیکویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خبرت
تصویر خبرت
آگاهی داشتن به حقیقت و کنه چیزی یا امری، دانایی، آگاهی، آزمودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطر
تصویر خطر
سیج، ناگواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطر
تصویر خطر
نزدیکی به هلاکت یا آنکه مایه تلف شدن کسی یا چیزی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرت
تصویر خرت
سوراخ سوزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطر
تصویر خطر
آنچه مایۀ تلف شدن کسی یا چیزی است، بلندی قدر و مقام، شرف، بزرگی، برای مثال از خطر کردن بزرگی و «خطر» جویم همی / این مثل نشنیده ای کاندر خطر باشد «خطر» (امیرمعزی - ۳۳۳)، نزدیکی به هلاک، خطا، اشتباه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطر
تصویر خطر
((خَ طَ))
آنچه مایه هلاکت باشد، بیم تلف شدن، ارزش، شرف، جمع اخطار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطر
تصویر خطر
Danger
دیکشنری فارسی به انگلیسی
опасность
دیکشنری فارسی به روسی