خشکاندنخُشکاندَن گرفتن آب یا رطوبت چیزی به ویژه به وسیلۀ آفتاب یا حرارت، خشک کردن ادامه... گرفتن آب یا رطوبت چیزی به ویژه به وسیلۀ آفتاب یا حرارت، خشک کردن تصویر خشکاندن فرهنگ فارسی عمید
خشکاندن (زَ کَ دَ) خشک کردن. تجفیف. خشکانیدن. (یادداشت بخط مؤلف) ادامه... خشک کردن. تجفیف. خشکانیدن. (یادداشت بخط مؤلف) لغت نامه دهخدا
خشکاندن خشک کردن، خشکانیدن، پژمرده کردن، از بین بردن، نابود کردن ادامه... خشک کردن، خشکانیدن، پژمرده کردن، از بین بردن، نابود کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد