جدول جو
جدول جو

معنی خشانیدن

خشانیدن((خَ دَ))
با دندان زخم کردن، خاییدن
تصویری از خشانیدن
تصویر خشانیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با خشانیدن

خشانیدن

خشانیدن
بدندان ریش کردن. (برهان قاطع) :
دریا دو چشم و بر دل آتش همی فزاید
مردم میان دریا وآتش چگونه باید
بی شک نهنگ دارد دل را همی خشاید
ترسم که ناگوارد کایدون نه خرد خاید.
رودکی سمرقندی.
رجوع به خشا شود
لغت نامه دهخدا

خشکانیدن

خشکانیدن
خشک کردن آب و رطوبت چیزی را گرفتن (بوسیله حرارت دادن یا در آفتاب گذاشتن)
فرهنگ لغت هوشیار

خلانیدن

خلانیدن
فرو کردن چیزی باریک و نوک تیز مانند خار سوزن و غیره دربدن یا در جسمی دیگر
فرهنگ لغت هوشیار

خمانیدن

خمانیدن
خم کردن، کج گردانیدن، تقلید کردن، گفتگو و حرکات و سکنات مردم بطریق مسخرگی، تقلید از حرکات و اقوال
فرهنگ لغت هوشیار