- خشکار
- آردی که سبوس آنرا نگرفته باشند، نانی که از آرد مذکور گیرند، نوعی شیرینی که از آرد مذکور سازند و در ولایات شمالی در شهرهای ساحلی بر خزر مصرف کنند
معنی خشکار - جستجوی لغت در جدول جو
- خشکار
- نوعی شیرینی سنتی از آرد برنج که داخل آن، مغز گردو و دارچین قرار می دهند، آرد سبوس دار، نانی که از این نوع آرد تهیه می شد،
برای مثال خشکار گرسنه را کلیج است / با سیری نان میده هیچ است (نظامی - لغت نامه - خشکار)
- خشکار ((خُ))
- آردی که سبوس نگرفته باشند، نانی که از آرد مذکور گیرند، نوعی شیرینی که از آرد مذکور سازند و در ولایات شمالی در شهرهای ساحلی بحر خزر مصرف کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ظاهر هویدا بارز مشهود مقابل پنهان نهان مخفی ناپیدا ناپدید نهفته، در جلوت جهرا علانیه علنا مقابل در خلوت خفیه سرا، صورت مقابل معنی، حواس ظاهر
نانی که نخاله آرد آن گرفته نشده مقابل میده
زمینی را گویند که از آب دور باشد، خشکزار
پسته، بادام، قیسی خشک، فندق، گردو، کشمش، برگه هلو و زردآلو و بعبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلو و آلوی خشک و انجیر خشک و غیره را گویند، خشکه بار
خشک کننده
سخت پرکار
خشکسار، زمین خشک و بی آب و علف
زمین خشک و بی آب و علف، برای مثال به هر خشکساری که خسرو رسید / ببارید باران، گیا بردمید (نظامی۵ - ۱۰۰۲)
مبهوت، بهت زده، سرگردان،برای مثال چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱ - ۳۴۴)
مبهوت، بهت زده، سرگردان،
شکار، هر حیوانی که آن را با تیر زده یا با دام می گیرند، حیوان صید شده، نخجیر، صید
میوه های خشک شده مانند گردو، کشمش، پسته، انجیر، بادام و توت
پر کار و قوی
آنچه بتوان آن را با حواس پنجگانه درک کرد، نمایان، پدیدار، پیدا، هویدا، ظاهر، واضح
آشکار شدن: آشکار گشتن، نمایان شدن، ظاهر شدن
آشکار کردن: آشکار ساختن، نمایان ساختن، ظاهر کردن، فاش کردن
آشکار شدن: آشکار گشتن، نمایان شدن، ظاهر شدن
آشکار کردن: آشکار ساختن، نمایان ساختن، ظاهر کردن، فاش کردن
Blatant, Exposed, Obvious, Overt, Revealing
явный , обнажённый , очевидный , разоблачающий
offensichtlich, exponiert, aufschlussreich
явний , відкритий , очевидний , розкриваючий
rażący, odsłonięty, oczywisty, ujawniający
明显的 , 暴露的 , 揭示的
flagrante, exposto, óbvio, manifesto, revelador
flagrante, esposto, ovvio, manifesto, rivelatore
flagrante, expuesto, obvio, manifiesto, revelador
flagrant, exposé, évident, manifeste, révélateur
overduidelijk, blootgesteld, duidelijk, onthullend
ชัดเจน , เผยแพร่ , เผย
jelas, terbuka, mengungkapkan
متنوّرٌ , عليمٌ , واعٍ , أوعظ , بشكلٍ متعمّدٍ