- خش
- مادر زن، مادر شوهر چاک و شکاف در چیزی چاک و شکاف در چیزی
معنی خش - جستجوی لغت در جدول جو
- خش
- شیار کوچک بر روی چیزی، خراش، ناصافی در طنین صدا
- خش
- مادرزن، مادرشوهر
- خش ((خَ))
- خاشه، ریزه، خاشه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
قهرمان، نیرومند، شاه دلیر، نام پسر داریوش هخامنشی، تغییر یافته خشایارش، مرکب از خشیه به معنای شاه و ارش به معنی مرد دلیر
قهر آمیز
نکره
ائتکال
عصبانی
حنجره
حلقوم
متعصب
فروتنی
درشتی، درشت خویی، تندخویی
تند خو
درشت از هر چیز، زمخت، ناهموار، ناهنجار، درشت گردیدن
غضبناکی خشمگینی
غضبناک خشم آلود خشمگین. غضبناک خشم آلود خشمگین
غضبناکی خشمناکی
مغضب، خشمگین، غضب آلود، خشمناک، بر آشفته
غضبناک خشمناک
زن فراخ بینی
غضبان شدن
بغضب در آورنده
غضبناک خشمناک
غضب قهر
غضبناک
غضبناک خشمناک