درآمدن در چیزی، دشمن داشتن کسی را و ملامت کردن او را پنهان. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ، چوب در بینی شتر کردن تا مهاربر آن کشیده شود، باران اندک آوردن ابر. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
درآمدن در چیزی، دشمن داشتن کسی را و ملامت کردن او را پنهان. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد) ، چوب در بینی شتر کردن تا مهاربر آن کشیده شود، باران اندک آوردن ابر. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
مادرزن. (برهان قاطع) ، مادرشوهر. (برهان قاطع). خشامن، دو تند و تیز. (از برهان قاطع) : در راه مدح ذاتت کلکم ببین که دایم از پای فرق سازددر وقت رفتن خش. شمس فخری. ، بیخ. بغل. ابط. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). کش. (انجمن آرای ناصری) : دست شاعر به خش برد صله را سوزنی شاعری است دست به خش. سوزنی (ازجهانگیری)
مادرزن. (برهان قاطع) ، مادرشوهر. (برهان قاطع). خَشامَن، دو تند و تیز. (از برهان قاطع) : در راه مدح ذاتت کلکم ببین که دایم از پای فرق سازددر وقت رفتن خش. شمس فخری. ، بیخ. بغل. ابط. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). کش. (انجمن آرای ناصری) : دست شاعر به خش برد صله را سوزنی شاعری است دست به خش. سوزنی (ازجهانگیری)