معنی خشمیدن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با خشمیدن
خشکیدن
- خشکیدن
- از میان رفتن آب و رطوبت چیزی، خشک شدن، از رشد و نمو افتادن و پژمرده شدن، یخ زدن، کنایه از متعجب شدن
فرهنگ فارسی عمید
آشمیدن
- آشمیدن
- نوشیدن، برای مِثال خوش دل شد و آرمید با او / هم خورد و هم آشمید با او (نظامی۳ - ۴۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
پشمیدن
- پشمیدن
- شعوری از فرهنگ جهانگیری نقل میکند که این کلمه بمعنی پراکندن و جدا کردن است. لکن در جهانگیری یافت نشد
لغت نامه دهخدا
آشمیدن
- آشمیدن
- مخفف آشامیدن:
خوش دل شد و آرمید با او
هم خوردو هم آشمید با او.
نظامی
لغت نامه دهخدا