جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خشکرود

خشکرود

خشکرود
دهی از دهستان ابسترده بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری چقلوندی کنار راه باختری شوسۀ چقلوندی به بروجرد. این دهکده در دامنه قرار دارد با آب و هوای نواحی سردسیری، آب آن ازچشمه و محصول آن غلات و صیفی و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادر و فرش بافی و راه اتومبیل رو و ساکنان از طایفۀ ملکشاهی بوده و در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند و زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام رودی است که به زره سیستان ریزد: و دیگر آن است کنون پیداست که رود هیرمند و رخدرود و خاش رود و فراه رود و خشکرود و هروت رود و آب دشتها و کوهها از همه اطراف سیستان و از هزار فرسنگ همه بزره آید و یکی سوراخ است آن رادهان شیر گویند نه بزرگ. (از تاریخ سیستان ص 16)
لغت نامه دهخدا

خشکمرود

خشکمرود
دهی است از دهستان لک بخش قروۀ شهرستان سنندج. این ده در 24 هزارگزی شمال باختری قروه و 12هزارگزی شمال شوسه قروه به سنندج واقع است. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای نواحی سردسیری، آب آن جا از چشمه و قنات و محصول آنجا غلات و لبنیات وحبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو است، در تابستان از طریق آونگان می توان اتومبیل برد. در دو محل بفاصله یک کیلومتر به خشکمرود بالا و خشکمرود پایین معروف است. صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

خشکرودی

خشکرودی
عدم جریان رود. جاری نشدن رود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خشک رود

خشک رود
رود خانه خشک. رودخانه ای که آب آن بند آمده است: و ایشان را (مردم سرخس را) یکی خشک رود است که اندر میان بازار می گذرد و به وقت آب خیز اندر او آب رود و بس. (حدود العالم). و ایشان را (مردم بزده را به ماوراءالنهر) یکی خشک رود است که اندر وی بعضی از سال آب رود وبیشتر آبشان از چاه ها و دولابهاست. (حدود العالم).
بزرگوارا که شهر عزت تست
چه شهر عالم کبری نه عالم صغری
از آنکه عالم صغری ز خشک رودش خود
نباشد الا عضوی کمینه از عضوی.
ابوالفرج رونی.
چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن
که می گویند ملاحان سرودی
اگر باران بکوهستان نبارد
بسالی دجله گردد خشک رودی.
سعدی.
، رود که قسمی آلت موسیقی بوده است:
چو بر زد باربد بر خشک رودی
بدین تری که بر گفتم برودی.
نظامی.
برانگیخت آوازی از خشک رود
که از تری آرد فلک را فرود.
نظامی.
شعرم چو گشت معجزه و سحر از او بکاست
گفتند همگنان تو کلیمی و این عصاست
بر بحر دست خواجه زدم خشک رود شد
گفتم بلی نشان عصا این بود رواست.
سید حسن غزنوی
لغت نامه دهخدا

خشک رود

خشک رود
از توابع دهستان خرم آباد تنکابن، از توابع دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

خشکرو

خشکرو
از ده های ساسی کلام در حوالی فرح آباد ساری است به مازندران. (از مازندران و استرآباد رابینو انگلیسی ص 119)
لغت نامه دهخدا

خاکروب

خاکروب
آنکه خاک و آشغال کوچه و محله را پاک کند، کناس، جاروب جارو
خاکروب
فرهنگ لغت هوشیار

اشکیود

اشکیود
مرکب را گویند که در مقابل مفرد است. (برهان) (هفت اقلیم) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج). مرکب و مختلط و ممزوج، ضد مفرد و کامود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا