جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خشکنای

خشکنای

خشکنای
نای گلو را گویند و بعربی حلقوم. (برهان قاطع). مجرای نفس و سرفه است از درون و آن طبقاتی است غضروفی، مَسحَط، سلجان، مَزرَد، زُلقوم حَنجور، حَنجَرَه. (یادداشت بخط مؤلف) : تدکیم، بسرخود در خشکنای کسی زدن. (منتهی الارب). غَلصَمَه، سرخشکنای گلو مع بن زبان و رگهای آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

خشکنان

خشکنان
نانی که با آرد و روغن و شکر پزند، نانی که بدون خورش بخورند
خشکنان
فرهنگ فارسی معین

خشک نای

خشک نای
حنجره، عضوی غضروفی که در وسط گردن قرار دارد و حاوی تارهای صوتی است، نای گلو
خشک نای
فرهنگ فارسی عمید

خشکناد

خشکناد
دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد، واقع در 30 هزارگزی راه عمومی. این ده در کوهستان قرار دارد با آب وهوای سردسیری. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و دیمی و لبنیات و شغل اهالی آنجا قالی کردی و جوال و جاجیم بافی و راه مالرو است. ساکنان آن از طایفه غیاثوند سرخوری خاتون اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا