پسوند متصل به واژه به معنای برگرداننده مثلاً نوار برگردان، ترجمه مثلاً برگردان فارسی کتاب، قسمتی از لباس که به بیرون تا می شود، در موسیقی قسمت تکرار شونده در یک آواز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، کاربن
پسوند متصل به واژه به معنای برگرداننده مثلاً نوار برگردان، ترجمه مثلاً برگردان فارسی کتاب، قسمتی از لباس که به بیرون تا می شود، در موسیقی قسمت تکرار شونده در یک آواز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، کاربن
پروراندن، پرورش دادن، برای مثال مار را هر چند بهتر پروری / چون یکی خشم آورد کیفر بری (رودکی - ۵۱۱)، یکی بچۀ گرگ می پرورید / چو پرورده شد خواجه بر هم درید (سعدی۱ - ۱۸۹)تربیت کردن، فربه ساختن، کنایه از آماده کردن
پروراندن، پرورش دادن، برای مِثال مار را هر چند بهتر پروری / چون یکی خشم آورد کیفر بری (رودکی - ۵۱۱)، یکی بچۀ گرگ می پرورید / چو پرورده شد خواجه بر هم درید (سعدی۱ - ۱۸۹)تربیت کردن، فربه ساختن، کنایه از آماده کردن
قریه ای از قرای جام است و لسترنج درباره آن چنین گوید: نام یکی از شهرهای مهم خواف است، این نام شهر خرجرد مشهور است ولی ابن حوقل آنرا بصورت خرگرد ضبط کرده، همچنین شهر فرگرد در یک منزلی خاور خرگرد که یاقوت آنرا فرجرد و فلجرد ضبط نموده است کوسوی یا کوسویه نزدیک برود خانه هرات و در شمال خرگرد واقع و بزرگترین این هر سه شهر بود و یک سوم شهر بوشنج که مجاور آن و خراسان بود وسعت داشت. (از سرزمینهای خلافت شرقی ص 383). تولد جامی در خرگرد اتفاق افتاده است، و این خرگرد از نواحی ولایت جام است و این آن قصبه ای نیست که در اطراف مقبرۀ شیخ احمد جام (ژنده پیل) بنام تربت جام وجود دارد. (حاشیۀ ص 562 تاریخ ادبیات ادوارد برون ج 3 ترجمه حکمت). در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده: دهی است از دهستان رودمیان خواف شهرستان تربت حیدریه، واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری رودسر راه شوسۀ عمومی تربت حیدریه به نیازآباد. این دهکده در جلگه واقع است با آب و هوای معتدل، آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن اتومبیل رو است. در این آبادی بنائی است قدیمی که در آن شاهرخشاه دارالخلافه داشته است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
قریه ای از قرای جام است و لسترنج درباره آن چنین گوید: نام یکی از شهرهای مهم خواف است، این نام شهر خرجرد مشهور است ولی ابن حوقل آنرا بصورت خرگرد ضبط کرده، همچنین شهر فرگرد در یک منزلی خاور خرگرد که یاقوت آنرا فرجرد و فلجرد ضبط نموده است کوسوی یا کوسویه نزدیک برود خانه هرات و در شمال خرگرد واقع و بزرگترین این هر سه شهر بود و یک سوم شهر بوشنج که مجاور آن و خراسان بود وسعت داشت. (از سرزمینهای خلافت شرقی ص 383). تولد جامی در خرگرد اتفاق افتاده است، و این خرگرد از نواحی ولایت جام است و این آن قصبه ای نیست که در اطراف مقبرۀ شیخ احمد جام (ژنده پیل) بنام تربت جام وجود دارد. (حاشیۀ ص 562 تاریخ ادبیات ادوارد برون ج 3 ترجمه حکمت). در فرهنگ جغرافیایی ایران آمده: دهی است از دهستان رودمیان خواف شهرستان تربت حیدریه، واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری رودسر راه شوسۀ عمومی تربت حیدریه به نیازآباد. این دهکده در جلگه واقع است با آب و هوای معتدل، آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن اتومبیل رو است. در این آبادی بنائی است قدیمی که در آن شاهرخشاه دارالخلافه داشته است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
پستاندار یست عظیم الجثه و علفخوار از راسته سم داران جزو دسته فردسمان که هم در اندامها جلو و هم اندامها عقبی در هر یک دارا سه انگشت منتهی بسم است. این پستاندار مخصوص نواحی گرم زمین است و در افریقا و جزایر مالزی میزید. کرگدن دارا پوستی ضخیم است و بر روی بینی افراد گونه های افریقا یی دو شاخ و در گونه های آسیایی یک شاخ موجود است. بلندی شاخها گاهی تا یک متر هم میرسد. کرگدن بسرعت می دود و چون بسیار با قدرت است حیوانات دیگر از مقابله با وی هراس دارند. تنها دشمن این جانور انسان است که بمنظور استفاده از شاخ و پوست ضخیم و با مقاومتش آنرا شکار میکند. کرگدن بطور انفراد و گاهی یک زوج (نر و ماده) در جنگلها دور دست مرطوب و دور از سکنه بسر میبرد کرگندن کرکزن. یا کرگدن دریایی
پستاندار یست عظیم الجثه و علفخوار از راسته سم داران جزو دسته فردسمان که هم در اندامها جلو و هم اندامها عقبی در هر یک دارا سه انگشت منتهی بسم است. این پستاندار مخصوص نواحی گرم زمین است و در افریقا و جزایر مالزی میزید. کرگدن دارا پوستی ضخیم است و بر روی بینی افراد گونه های افریقا یی دو شاخ و در گونه های آسیایی یک شاخ موجود است. بلندی شاخها گاهی تا یک متر هم میرسد. کرگدن بسرعت می دود و چون بسیار با قدرت است حیوانات دیگر از مقابله با وی هراس دارند. تنها دشمن این جانور انسان است که بمنظور استفاده از شاخ و پوست ضخیم و با مقاومتش آنرا شکار میکند. کرگدن بطور انفراد و گاهی یک زوج (نر و ماده) در جنگلها دور دست مرطوب و دور از سکنه بسر میبرد کرگندن کرکزن. یا کرگدن دریایی
در عسل یا شکر و جز آن حفظ کردن و بعمل آوردن دارویی یا میوه ای آماده کردن اطراء تطریه: (همه را کوفته و بیخته باب غوره بپرورند) (ذخیره خوارزمشاهی)، پرورده شدن تربیت یافتن، حمایت کردن، پرستش کردن پرستیدن، نهادن قرار دادن مواضعه کردن، آموختن تع
در عسل یا شکر و جز آن حفظ کردن و بعمل آوردن دارویی یا میوه ای آماده کردن اطراء تطریه: (همه را کوفته و بیخته باب غوره بپرورند) (ذخیره خوارزمشاهی)، پرورده شدن تربیت یافتن، حمایت کردن، پرستش کردن پرستیدن، نهادن قرار دادن مواضعه کردن، آموختن تع