جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خر کردن

خر کردن

خر کردن
خر کردن کسی، با تملق او را فریفتن. (یادداشت بخط مؤلف).
- امثال:
خرش کن بارش کن. (از امثال و حکم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

خر کردن

خر کردن
فریفتن، گول زدن، خام کردن، شیرین زبانی کردن، مداهنه کردن، چاپلوسی کردن، تملق گفتن (به منظور سوء استفاده یا فریفتن)
فرهنگ واژه مترادف متضاد

در کردن

در کردن
بیرون کردن خارج کردن، یا در کردن تیر (گلوله) پرتاب کردن تیر (گلوله)، گنجانیدن داخل کردن (از اضداد)، کم کردن حط کردن موضوع کردن
فرهنگ لغت هوشیار

خار کردن

خار کردن
مو را با شانه خار کردن، از هم جدا کردن موهای ژولیده
خار کردن
فرهنگ لغت هوشیار