جدول جو
جدول جو

معنی خثه - جستجوی لغت در جدول جو

خثه
(خُثْ ثَ)
پشکل نرم و گل که با پشکل یا سرگین سرشته در پستان بند ناقه مالند تا آسیبی از پستان بند نرسد. (از آنندراج) (از متن اللغه) ، ریسمانی که بدان پستان را بندند. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
خثه
(خَ / خُثْ ثَ)
مشتی چوب ریزه که آتش در آن کرده افروزند. (از آنندراج) (از معجم الوسیط) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خله
تصویر خله
خلط یا آب غلیظی که از بینی انسان و بعضی حیوانات بیرون می آید، خلم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خره
تصویر خره
آنچه در کنار هم یا بالای هم به ردیف چیده شده باشد، خرند، ردیف، قطار، برای مثال گرد خانه کتاب های سره / از خری همچو خشت کرده خره (جامی۱ - ۱۲۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خفه
تصویر خفه
ویژگی کسی که دچار حالت خفگی شده باشد، فاقد هوا یا نور کافی، ویژگی صدای مبهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خره
تصویر خره
خروس، جنس نر از مرغ خانگی، خروه، ابوالیقظان، خروچ، دیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خره
تصویر خره
خرّوپف، صدایی که در حالت خواب از گلوی شخص خوابیده بیرون آید
خرخر، خرناس، خراخر، خرنش، غطیط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خره
تصویر خره
لجن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لش، لوش، لژن، بژن، لجم، لژم، غلیژن، غریژنگ، خرّ، خرد، خلیش، کیوغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطه
تصویر خطه
هر نوع سرزمین مانند ناحیه، شهر و کشور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خره
تصویر خره
فرّه، برای مثال خره از رویشان افزون تر آمد / تو گویی کآفتاب آنجا برآمد (زراتشت بهرام - لغت نامه - خره)
خرۀ کیانی: فرّه، در ایران باستان، غلبه، قدرت، فرّ و شکوه شاهنشاهی که اهورامزدا ایرانیان را از آن برخوردار می ساخت، فرۀ ایزدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خسه
تصویر خسه
زفتی زفتگری ناخن خایی پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لثه
تصویر لثه
گوشت بن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شثه
تصویر شثه
مونث شث و کبت (زنبورعسل)، گوزدشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دثه
تصویر دثه
چایمان سبک سرما خوردگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خله
تصویر خله
پاروی قایق رانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفه
تصویر خفه
فشردگی گلو، خبه، نفس بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خره
تصویر خره
جانورکی است که هر چه بر زمین افتد بخورد، موریانه، کرم چوب خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبه
تصویر خبه
خاکشیر خرگوشک شفترک، پسته زمین گود، پاره پازه ای از جامه خفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جثه
تصویر جثه
بدن، تن، کالبد، تنه، قامت، پیکر
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی رستنی که جزو شاخه نهانزادان است و ساقه و برگ دارد ولی ریشه و گل ندارد و بجای ریشه دارای کرکهای ریز در پایین ساقه است که گیاه بوسیله آنها مواد غذایی را جذب میکند. بعضی از اقسام آن هم ساقه ندارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خپه
تصویر خپه
آنکه دچار خفگی شده گلو فشرده، 0 فشردگی گلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خده
تصویر خده
گونه رخساره، گودال دراز رخسار دیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خثمه
تصویر خثمه
کوتاهی بینی
فرهنگ لغت هوشیار
پهنی بینی بینی کوفتگی، پهنی لاله گوش کوفتن بینی پهن بینی، ستبر گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خثله
تصویر خثله
ابر زهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خثر
تصویر خثر
شوریده دلی پریشاندلی، تباه مغزی شرمیدن شرم کردن، سفت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطه
تصویر خطه
زمینی که جهت بنا کردن عمارت گرداگرد آن خط کشیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جثه
تصویر جثه
((جُ ثِّ))
بدن، تن
فرهنگ فارسی معین
((خَ زِ))
نوعی رستنی نهانزا که ساقه و برگ دارد اما گل و ریشه ندارد. بعضی از آن ها ساقه هم ندارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خره
تصویر خره
((خُ رُ))
خروه، خروس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خره
تصویر خره
((خَ رَ))
گل و لای چسبنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خره
تصویر خره
((خُ رِ))
مدار یا گردش آب (در مورد آبیاری به کار می رود)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خپه
تصویر خپه
خفه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خفه
تصویر خفه
خپه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جثه
تصویر جثه
تنه
فرهنگ واژه فارسی سره