جای خرم و باصفا، بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، باغ بهشت، دار قرار، علّیین، دارالقرار، باغ ارم، سبزباغ، گشتا، دارالسّرور، فردوس اعلا، نعیم، باغ خلد، دارالخلد، جنّت، فردوس، رضوان، دارالسّلام، اعلا علّیین، دارالنّعیم، مینو، خلد، سرای جاوید، قدس برای مثال تا حروفش جمله عقل و جان شوند / سوی خلدستان جان پرّان شوند (مولوی - ۸۵۵)
جای خرم و باصفا، بِهِشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، باغِ بِهِشت، دارِ قَرار، عِلّیین، دارُالقَرار، باغِ اِرَم، سَبزباغ، گُشتا، دارُالسُّرُور، فِردُوسِ اَعلا، نَعیم، باغِ خُلد، دارُالخُلد، جَنَّت، فِردُوس، رِضوان، دارُالسَّلام، اَعلا عِلّیین، دارُالنَّعِیم، مینو، خُلد، سَرایِ جاوید، قُدس برای مِثال تا حروفش جمله عقل و جان شوند / سوی خلدستان جان پرّان شوند (مولوی - ۸۵۵)
دومین فصل سال، بعد از بهار و قبل از پاییز، مرکب از سه ماه تیر، مرداد و شهریور. در این فصل روزها از همه وقت درازتر و اشعۀ خورشید به عمود نزدیک تر و هوا گرم تر است
دومین فصل سال، بعد از بهار و قبل از پاییز، مرکب از سه ماه تیر، مرداد و شهریور. در این فصل روزها از همه وقت درازتر و اشعۀ خورشید به عمود نزدیک تر و هوا گرم تر است
ناحیه ای است بین هرات و سیستان، حمداﷲ مستوفی نویسد:از هرات تا جامان یک مرحله از او تا کوه سیاه یک مرحلۀ از او تا قنات سری یک مرحله، از او تا خاستان از توابع اسفزار یک مرحله، (نزههالقلوب ج 3 ص 178)
ناحیه ای است بین هرات و سیستان، حمداﷲ مستوفی نویسد:از هرات تا جامان یک مرحله از او تا کوه سیاه یک مرحلۀ از او تا قنات سری یک مرحله، از او تا خاستان از توابع اسفزار یک مرحله، (نزههالقلوب ج 3 ص 178)
مرکّب از: پاک = بخش + ستان ’پسوند’ ضمناً نشانۀ اختصاری پنج بخش: پنجاب، افغانی (صوبه سرحد، ، کشمیر، سند، بلوچستان پاکستان) قانون استقلال هند در 4 ژوئیه 1947 میلادی (آدینۀ 12 تیر 1326 هجری شمسی) از مجلس عوام انگلستان گذشت و بموجب آن در اوت 1947 میلادی از متصرفات انگلیسی هند، دو کشور پاکستان و هندوستان بوجود آمد. استقلال پاکستان مرهون کوشش بسیار مرحوم محمدعلی جناح است. پاکستان به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میشود و مساحت کل آن 9350000 کیلومتر مربع است که از این مقدار 329000 کیلومتر مربع مساحت پاکستان غربی است. پاکستان غربی شامل بلوچستان، ایالت افغان، پنجاب، سند، و پاکستان شرقی شامل دو ناحیۀ بنگال و آسام است. رود سند پاکستان غربی و شعب رودهای گنگ و براهماپوترا پاکستان شرقی را مشروب می سازد. پاکستان حکومت جمهوری دارد و پایتخت آن شهر راول پندی است، سابقاً کراچی پایتخت بوده است. محصولات عمده آن برنج، گندم، پنبه، چای، نیشکر، الیاف گیاهی، پشم و پوست است. ذخایر زیرزمینی نمک، گوگرد، گچ، کرومیت، نفت، زغال، پنبۀ کوهی آنتیموان و غیره است. در 28 مه 1955 قانون اساسی جدید پاکستان تصویب گردید و در 23 مارس 1956 ژنرال اسکندر میرزا به ریاست جمهوری رسید. 88% مردم آن مسلمان و بقیه هندو و مسیحی و عده کمی زردشتی و بودایی هستند. زبانهای رسمی آن اردو، انگلیسی و بنگالی است
مُرَکَّب اَز: پاک = بخش + ستان ’پسوند’ ضمناً نشانۀ اختصاری پنج بخش: پنجاب، افغانی (صوبه سرحد، ، کشمیر، سند، بلوچستان پاکستان) قانون استقلال هند در 4 ژوئیه 1947 میلادی (آدینۀ 12 تیر 1326 هجری شمسی) از مجلس عوام انگلستان گذشت و بموجب آن در اوت 1947 میلادی از متصرفات انگلیسی هند، دو کشور پاکستان و هندوستان بوجود آمد. استقلال پاکستان مرهون کوشش بسیار مرحوم محمدعلی جناح است. پاکستان به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میشود و مساحت کل آن 9350000 کیلومتر مربع است که از این مقدار 329000 کیلومتر مربع مساحت پاکستان غربی است. پاکستان غربی شامل بلوچستان، ایالت افغان، پنجاب، سند، و پاکستان شرقی شامل دو ناحیۀ بنگال و آسام است. رود سند پاکستان غربی و شعب رودهای گنگ و براهماپوترا پاکستان شرقی را مشروب می سازد. پاکستان حکومت جمهوری دارد و پایتخت آن شهر راول پندی است، سابقاً کراچی پایتخت بوده است. محصولات عمده آن برنج، گندم، پنبه، چای، نیشکر، الیاف گیاهی، پشم و پوست است. ذخایر زیرزمینی نمک، گوگرد، گچ، کرومیت، نفت، زغال، پنبۀ کوهی آنتیموان و غیره است. در 28 مه 1955 قانون اساسی جدید پاکستان تصویب گردید و در 23 مارس 1956 ژنرال اسکندر میرزا به ریاست جمهوری رسید. 88% مردم آن مسلمان و بقیه هندو و مسیحی و عده کمی زردشتی و بودایی هستند. زبانهای رسمی آن اردو، انگلیسی و بنگالی است
کنایه از عالم (از قبیل) گلستان. (آنندراج). جای پرخار. دیولاخ، جائی دشوار بود. (لغت فرس اسدی). زمین پرخار. خارسان. خلنگ زار: شهریاری که خلاف تو کند زود فتد از سمن زار بخارستان وز کاخ بکاز. فرخی. هر کجا سنگلاخی و یا خارستانی باشد لشکرگاه آنجا میباشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 594). گفت در هیچ خارستان رفته ای ؟ گفت ها بلی. (ابوالفتوح رازی). بخارستانت اندر گلستان است بریگستانت اندر جویبار است. مسعودسعد. عندلیبم چه کنم خارستان بگلستان شوم ان شأاﷲ. خاقانی. حفت النار همه راه سقر گلزار است باز خارستان سر تاسر صحرا بینند. خاقانی. بلبلم در مضیق خارستان که امیدم ز گلستان برخاست. خاقانی. و اگر در خارستان روزگار گلی شکفد از نفایس اعلاق و ذخایر مواهب سعادت باشد. (سندبادنامه ص 102). نقل خارستان غذای آتش است بوی گل قوت دماغ سرخوش است. مولوی. در نظر من بغایت بی طراوت نمود، گوئیا خارستانی و شورستانی است. (انیس الطالبین نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف ص 142)
کنایه از عالم (از قبیل) گلستان. (آنندراج). جای پرخار. دیولاخ، جائی دشوار بود. (لغت فرس اسدی). زمین پرخار. خارسان. خلنگ زار: شهریاری که خلاف تو کند زود فتد از سمن زار بخارستان وز کاخ بکاز. فرخی. هر کجا سنگلاخی و یا خارستانی باشد لشکرگاه آنجا میباشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 594). گفت در هیچ خارستان رفته ای ؟ گفت ها بلی. (ابوالفتوح رازی). بخارستانت اندر گلستان است بریگستانت اندر جویبار است. مسعودسعد. عندلیبم چه کنم خارستان بگلستان شوم ان شأاﷲ. خاقانی. حفت النار همه راه سقر گلزار است باز خارستان سر تاسر صحرا بینند. خاقانی. بلبلم در مضیق خارستان که امیدم ز گلستان برخاست. خاقانی. و اگر در خارستان روزگار گلی شکفد از نفایس اعلاق و ذخایر مواهب سعادت باشد. (سندبادنامه ص 102). نقل خارستان غذای آتش است بوی گل قوت دماغ سرخوش است. مولوی. در نظر من بغایت بی طراوت نمود، گوئیا خارستانی و شورستانی است. (انیس الطالبین نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف ص 142)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز در 80 هزارگزی جنوب خاور زرقان و شش هزارگزی راه فرعی خرامه به سهل آباد خیر، ناحیه ای است جلگه ای و هوای آن معتدل و مالاریائی و سکنه آنجا 285 تن، زبان آنها فارسی و مذهبشان شیعه میباشد آب آنجا از رودکر و محصولات غلات و برنج است و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز در 80 هزارگزی جنوب خاور زرقان و شش هزارگزی راه فرعی خرامه به سهل آباد خیر، ناحیه ای است جلگه ای و هوای آن معتدل و مالاریائی و سکنه آنجا 285 تن، زبان آنها فارسی و مذهبشان شیعه میباشد آب آنجا از رودکر و محصولات غلات و برنج است و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
نام قدیم سیادهن. قصبه ایست جزءدهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 34 هزارگزی خاور ضیأآباد و بر کنار راه شوسۀ قزوین به همدان و زنجان قرار دارد و دارای 8253 تن سکنه است. در جلگه واقع و هوای آن معتدل است. بوسیلۀ قنات و چاه و رود خانه ابهررود مشروب میگردد. محصول آن غلات، کشمش و قیسی و بادام است و شغل اهالی آن زراعت و باغبانی است. صنایع دستی مردم آنجا گلیم و جاجیم بافی است. دارای دبستان، شهربانی، پست و تلگراف و تلفن، ادارۀ املاک، ادارۀ کشاورزی و در حدود 150 باب دکان است. از آثار قدیمی آن حمامی متعلق به دورۀ شاه عباس است بفرمان رضاشاه در آن جا ساختمانهای جدید و خوبی احداث شده بود که اغلب آنها فعلاً خراب شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). این قصبه در 170هزارگزی تهران میان سیاه چشمه و سیاه باغ واقع است. راه آهن تهران به تبریز از آنجا میگذرد و ایستگاه راه آهن دارد
نام قدیم سیادهن. قصبه ایست جزءدهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین در 34 هزارگزی خاور ضیأآباد و بر کنار راه شوسۀ قزوین به همدان و زنجان قرار دارد و دارای 8253 تن سکنه است. در جلگه واقع و هوای آن معتدل است. بوسیلۀ قنات و چاه و رود خانه ابهررود مشروب میگردد. محصول آن غلات، کشمش و قیسی و بادام است و شغل اهالی آن زراعت و باغبانی است. صنایع دستی مردم آنجا گلیم و جاجیم بافی است. دارای دبستان، شهربانی، پست و تلگراف و تلفن، ادارۀ املاک، ادارۀ کشاورزی و در حدود 150 باب دکان است. از آثار قدیمی آن حمامی متعلق به دورۀ شاه عباس است بفرمان رضاشاه در آن جا ساختمانهای جدید و خوبی احداث شده بود که اغلب آنها فعلاً خراب شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). این قصبه در 170هزارگزی تهران میان سیاه چشمه و سیاه باغ واقع است. راه آهن تهران به تبریز از آنجا میگذرد و ایستگاه راه آهن دارد
جایی که دارای درختهای متعدد انگور باشد. (فرهنگ نظام). باغستان درخت رز. (ناظم الاطباء). از ’تاک’ (رز، مو) + ’ستان’ (مزید مؤخرمکانی). موستان. باغ انگور. رزستان. باغ انگوری. مؤلف قاموس کتاب مقدس در ذیل تاک و تاکستان آرد: اول کسی که در کتاب مقدس به غرس تاکستان مذکور است، نوح بود. (سفر پیدایش 9:20) و در ایام سلف تربیت آن را بخوبی میدانستند.... اما وطن و منشاء تاک در کوههای شرقی آسیای صغیر میباشد لکن شام و فلسطین بواسطۀ داشتن انواع و اقسام مختلف انگور مشهور بودند و در هر تلی که در مملکت یهودیه باشد، برجی دیده میشود که از برای باغبانان ساخته شده است و بهترین انواع این ثمر خوشگوار و لذیذ در آن باغها میروید و گاهی خود بوتۀمو را میگذارند که بر زمین گسترده شود و شاخهایش برمودارها یا مکانهای بلندبرآمده ثمر دهد و از این جهت است که در میکاه 4:4 میگوید: ’و هرکس زیر مو خود وهرکس زیر انجیر خود خواهد نشست’. (مقابل کتاب زکریا3:10). و بسا میشود که مو بر اطراف دیوارهای خانه برآید. (کتاب مزامیر 128:3). تاکستان را با دیوار یا خاربست و حظیره محفوظ نموده برجی نیز برای باغبانان در آن میسازند. (انجیل متی 21:33 مقابل سفر اعداد 22:24، کتاب مزامیر 80:8-13 و کتاب امثال سلیمان 24:31). و تاکستان از جملۀ املاک مرغوب و محترم عبرانیان بود، اگر بدی و ضرری به آنها وارد میشد آن را چون بلایی میدانستند بدان جهت اشعیا درباره جنگ آشوریان میفرماید: ’در آن روز هر مکانی که هزار مو بجهت هزار پاره نقره داده میشد پر از خار و خس خواهد بود’. (کتاب اشعیا 7:23). و در جای دیگر چون خواهد که حزن و اندوه را تشخیص دهد می فرماید: ’شیرۀ انگور ماتم میگیرد و کاهیده میگردد و تمامی شاددلان آه میکشند’. (کتاب اشعیا 24:7). و همچنین چون زکریا (ی) نبی قصد آمدن روزهای خوش و سلامتی مینماید میفرماید: ’مو ثمر خود راخواهد داد’. (کتاب زکریا 8:12 مقابل کتاب حبقوق 3:17 و کتاب ملاکی 3:11). و البته موبری و پاک کردن تاک از زواید بر مطالعه کننده مخفی نخواهد بود که اشخاص باغدار شاخه و نهالهای سال گذشته و گاهی از اوقات مال سال آینده را پاک میکنند و قوم اسرائیل را عادت این بود که تاکستانها و سایر املاک و مزارع را مدت سه سال واگذارند و ثمرش را نچینند. (سفر لاویان 19:23). در بعضی از اماکن در اول بهار تاکها را پاک کرده بعد از نمو، شاخهایی را هم که انگور نداشته باشند میبرندو بعد از ظهور و نمو، خوشه ها با زرده های آنها را که بعد از موبری اول ظاهر شده است، پاک میکنند و اغلب اوقات تاکستان را دو بار فلاحت کنند و سنگ و ریگ او رابرچینند و چیدن انگور با درو نمودن مقارن است. (سفرلاویان 26:5، کتاب عاموس 9:13) زیرا که نوبرهای انگور در اول تابستان میرسد. (سفر اعداد 13:23) و عبرانیان برای انگور چیدن بیشتر فراهم میشدند تا برای درو. (کتاب اشعیا 16:9 و سفر داوران 9:27) ملاحظه در انگور. (قاموس کتاب مقدس ص 243-244). رجوع به تاک شود
جایی که دارای درختهای متعدد انگور باشد. (فرهنگ نظام). باغستان درخت رز. (ناظم الاطباء). از ’تاک’ (رز، مو) + ’ستان’ (مزید مؤخرمکانی). موستان. باغ انگور. رزستان. باغ انگوری. مؤلف قاموس کتاب مقدس در ذیل تاک و تاکستان آرد: اول کسی که در کتاب مقدس به غرس تاکستان مذکور است، نوح بود. (سفر پیدایش 9:20) و در ایام سلف تربیت آن را بخوبی میدانستند.... اما وطن و منشاء تاک در کوههای شرقی آسیای صغیر میباشد لکن شام و فلسطین بواسطۀ داشتن انواع و اقسام مختلف انگور مشهور بودند و در هر تلی که در مملکت یهودیه باشد، برجی دیده میشود که از برای باغبانان ساخته شده است و بهترین انواع این ثمر خوشگوار و لذیذ در آن باغها میروید و گاهی خود بوتۀمو را میگذارند که بر زمین گسترده شود و شاخهایش برمودارها یا مکانهای بلندبرآمده ثمر دهد و از این جهت است که در میکاه 4:4 میگوید: ’و هرکس زیر مو خود وهرکس زیر انجیر خود خواهد نشست’. (مقابل کتاب زکریا3:10). و بسا میشود که مو بر اطراف دیوارهای خانه برآید. (کتاب مزامیر 128:3). تاکستان را با دیوار یا خاربست و حظیره محفوظ نموده برجی نیز برای باغبانان در آن میسازند. (انجیل متی 21:33 مقابل سفر اعداد 22:24، کتاب مزامیر 80:8-13 و کتاب امثال سلیمان 24:31). و تاکستان از جملۀ املاک مرغوب و محترم عبرانیان بود، اگر بدی و ضرری به آنها وارد میشد آن را چون بلایی میدانستند بدان جهت اشعیا درباره جنگ آشوریان میفرماید: ’در آن روز هر مکانی که هزار مو بجهت هزار پاره نقره داده میشد پر از خار و خس خواهد بود’. (کتاب اشعیا 7:23). و در جای دیگر چون خواهد که حزن و اندوه را تشخیص دهد می فرماید: ’شیرۀ انگور ماتم میگیرد و کاهیده میگردد و تمامی شاددلان آه میکشند’. (کتاب اشعیا 24:7). و همچنین چون زکریا (ی) نبی قصد آمدن روزهای خوش و سلامتی مینماید میفرماید: ’مو ثمر خود راخواهد داد’. (کتاب زکریا 8:12 مقابل کتاب حبقوق 3:17 و کتاب ملاکی 3:11). و البته موبُری و پاک کردن تاک از زواید بر مطالعه کننده مخفی نخواهد بود که اشخاص باغدار شاخه و نهالهای سال گذشته و گاهی از اوقات مال سال آینده را پاک میکنند و قوم اسرائیل را عادت این بود که تاکستانها و سایر املاک و مزارع را مدت سه سال واگذارند و ثمرش را نچینند. (سفر لاویان 19:23). در بعضی از اماکن در اول بهار تاکها را پاک کرده بعد از نمو، شاخهایی را هم که انگور نداشته باشند میبرندو بعد از ظهور و نمو، خوشه ها با زرده های آنها را که بعد از موبری اول ظاهر شده است، پاک میکنند و اغلب اوقات تاکستان را دو بار فلاحت کنند و سنگ و ریگ او رابرچینند و چیدن انگور با درو نمودن مقارن است. (سفرلاویان 26:5، کتاب عاموس 9:13) زیرا که نوبرهای انگور در اول تابستان میرسد. (سفر اعداد 13:23) و عبرانیان برای انگور چیدن بیشتر فراهم میشدند تا برای درو. (کتاب اشعیا 16:9 و سفر داوران 9:27) ملاحظه در انگور. (قاموس کتاب مقدس ص 243-244). رجوع به تاک شود