جدول جو
جدول جو

معنی خاکستری

خاکستری
آلوده به خاکستر، از رنگ های ترکیبی، مرکب از سفید و سیاه، به رنگ خاکستر، کنایه از فنا، نیستی
تصویری از خاکستری
تصویر خاکستری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خاکستری

خاکستری

خاکستری
برنگ خاکستر. رنگ سربی. رنگ سنجابی. اَقتَم. (اقرب الموارد). رَمادی ّ. اَشهَب. شهباء. عَوهَق. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

خاکستری

خاکستری
دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 54 هزارگزی شمال باختری تربت جام و 2 هزارگزی خاور مالرو عمومی تربت جام به فریمان. ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیری دارای 208 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی است. آب آنجا از قنات و محصولاتش غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری است و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

خاکستری

خاکستری
به رنگ خاکستر، سربی رنگ، طوسی، خاکستری رنگ، خاکسترگون، آلوده به خاکستر، آغشته به خاکستر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

خاکساری

خاکساری
افتادگی، فروتنی، تواضع، خواری، ذلت، هر یک از پیروان فرقۀ شیعی مذهب خاکساریه (فرقه ای از متصوفه)
خاکساری
فرهنگ فارسی عمید

خاکساری

خاکساری
خاک آلودی، (شرفنامۀ منیری)، عجز و تواضع، (آنندراج)، افتادگی، نامرادی، خواری، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 384) : که در نگونساری و خاکساری ایشان و راحت و آسایش انام و تازگی ایام است، (تاریخ قم ص 4)،
لباس عافیتی به ز خاکساری نیست
به این لباس سبک از جهان قناعت کن،
صائب (از آنندراج)،
هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است
می نهد چون بوریا پهلوی لاغر را به خاک،
صائب
لغت نامه دهخدا