نام یکی از قراء انار از اعمال قم است. (از کتاب تاریخ قم تألیف حسن بن محمد بن حسن قمی ترجمه حسن بن علی بن عبدالملک قمی تصحیح و تحشیۀ سیدجلال الدین طهرانی چ 1313 هجری شمسی)
نام یکی از قراء انار از اعمال قم است. (از کتاب تاریخ قم تألیف حسن بن محمد بن حسن قمی ترجمه حسن بن علی بن عبدالملک قمی تصحیح و تحشیۀ سیدجلال الدین طهرانی چ 1313 هجری شمسی)
نام موضعی بوده است بقرب خوارزم. در سال 93 هجری قمری که قتیبه با خوارزمشاه صلح کرد خام جرد را بگشاد. (از کتاب احوال و اشعار رودکی تألیف سعیدنفیسی ج 1 ص 267 بنقل ازطبری ج 8 صص 83- 90 و ابن اثیر ج 4 صص 233- 236)
نام موضعی بوده است بقرب خوارزم. در سال 93 هجری قمری که قتیبه با خوارزمشاه صلح کرد خام جرد را بگشاد. (از کتاب احوال و اشعار رودکی تألیف سعیدنفیسی ج 1 ص 267 بنقل ازطبری ج 8 صص 83- 90 و ابن اثیر ج 4 صص 233- 236)
دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 15 هزارگزی جنوب دورود و کنار راه مالرو و عمارت به خان آباد. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 187 تن سکنه که شیعی مذهب و لری و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و اهالی بکشاورزی و گله داری امرار معاش می کنند و راه مالرو میباشد. چندین مزرعۀ بزرگ و کوچک جزو این آبادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 15 هزارگزی جنوب دورود و کنار راه مالرو و عمارت به خان آباد. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 187 تن سکنه که شیعی مذهب و لری و فارسی زبانند. این ده از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و اهالی بکشاورزی و گله داری امرار معاش می کنند و راه مالرو میباشد. چندین مزرعۀ بزرگ و کوچک جزو این آبادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش هریس شهرستان اهر است. این دهستان در قسمت جنوبی شهرستان اهر واقع و از شمال به دهستان حومه اهر و از جنوب و خاور به دهستان آلان براغوش و از باختر به دهستان بدوستان محدود میباشد. آب و هوای آن معتدل و آب قراء تابعه عموماً از چشمه سار و رودخانه های محلی و رود خانه قوری چای است. این دهکده از 16 آبادی بزرگ وکوچک تشکیل شده و جمعیتش در حدود 1230 تن میباشد. آبادیهای مهم آن عبارت است از: برازین، خشکناب، موسالو، گوراوان، هریس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش هریس شهرستان اهر است. این دهستان در قسمت جنوبی شهرستان اهر واقع و از شمال به دهستان حومه اهر و از جنوب و خاور به دهستان آلان براغوش و از باختر به دهستان بدوستان محدود میباشد. آب و هوای آن معتدل و آب قراء تابعه عموماً از چشمه سار و رودخانه های محلی و رود خانه قوری چای است. این دهکده از 16 آبادی بزرگ وکوچک تشکیل شده و جمعیتش در حدود 1230 تن میباشد. آبادیهای مهم آن عبارت است از: برازین، خشکناب، موسالو، گوراوان، هریس. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام دهی بوده است: ابن مقفع گوید که این دیه را مردی از عجم نام او خرزاد بنا کرده است و او خرزادگرد نام نهاده است پس تخفیف کردند و گفتند خزادجرد. (تاریخ قم ص 65 و ص 66)
نام دهی بوده است: ابن مقفع گوید که این دیه را مردی از عجم نام او خرزاد بنا کرده است و او خرزادگرد نام نهاده است پس تخفیف کردند و گفتند خزادجرد. (تاریخ قم ص 65 و ص 66)
دهی جزء بخش زرند شهرستان ساوه. واقع در 5 هزارگزی جنوب باختر زرند، سر راه عمومی زرند ساوه. دامنه. معتدل. دارای 93 تن سکنۀ فارسی زبان. آب آنجا از قنات لب شور. محصول آن غلات و پنبه و چغندر قند و بستان کاری و بنشن و انگورو زردآلو. شغل اهالی آنجا زراعت و گلیم و جوال بافی و راه آن ماشین روست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی جزء بخش زرند شهرستان ساوه. واقع در 5 هزارگزی جنوب باختر زرند، سر راه عمومی زرند ساوه. دامنه. معتدل. دارای 93 تن سکنۀ فارسی زبان. آب آنجا از قنات لب شور. محصول آن غلات و پنبه و چغندر قند و بستان کاری و بنشن و انگورو زردآلو. شغل اهالی آنجا زراعت و گلیم و جوال بافی و راه آن ماشین روست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان گوی غاج بخش شاهین دژ به تکاب واقع در 22500 گزی جنوب خاوری شاهین دژ در مسیر راه عمومی شاهین دژ به تکاب، هوای آن معتدل و دارای 313 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات، حبوب، کرچک، بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گوی غاج بخش شاهین دژ به تکاب واقع در 22500 گزی جنوب خاوری شاهین دژ در مسیر راه عمومی شاهین دژ به تکاب، هوای آن معتدل و دارای 313 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات، حبوب، کرچک، بادام و شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
خانه تابستانی راگویند. (شرفنامۀ منیری) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : بسا خان و کاشانه و خان غرد بدو اندرون شادی و نوشخرد. ابوشکور بلخی (از فرهنگ اسدی)
خانه تابستانی راگویند. (شرفنامۀ منیری) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : بسا خان و کاشانه و خان غرد بدو اندرون شادی و نوشخرد. ابوشکور بلخی (از فرهنگ اسدی)
از قرای حدود دزفول (اندیمشک) : و بحدود قری شافجرد و مطران مرغزاری است نیم فرسنگ در نیم فرسنگ و تمامت نرگس خودروست و هم در این حدود درختان اند آن را زرین درخت گویند. شکوفۀ زرد، بسیار بقا دارد اما ثمره نمیدهد. (نزهه القلوب ج 3 ص 111)
از قرای حدود دزفول (اندیمشک) : و بحدود قری شافجرد و مطران مرغزاری است نیم فرسنگ در نیم فرسنگ و تمامت نرگس خودروست و هم در این حدود درختان اند آن را زرین درخت گویند. شکوفۀ زرد، بسیار بقا دارد اما ثمره نمیدهد. (نزهه القلوب ج 3 ص 111)
یا راه گرد. نام قصبه ای است مرکز دهستان راهجردبخش دستجرد شهرستان قم، واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری دستجرد، متصل به جادۀ قم - اراک. این قصبه در کوهستان قرار گرفته و هوای آن سردسیر است. سکنۀ قصبه در حدود 1569 تن میباشد. آب آن از سه رشته قنات و رود خانه زان گرد تأمین میشود. محصول عمده قصبه غلات، بنشن و پنبه و باغستانهای آن دارای میوه های بادام و زردآلو است. پیشۀ بیشتر مردم کشاورزی و دامپروری و کرباس بافیست. کشتزارهای داودآباد و عباس آباد و چندین مزرعۀ دیگر جزء این قصبه بشمار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). و رجوع به فارسنامۀ ناصری شود
یا راه گرد. نام قصبه ای است مرکز دهستان راهجردبخش دستجرد شهرستان قم، واقع در 24هزارگزی جنوب خاوری دستجرد، متصل به جادۀ قم - اراک. این قصبه در کوهستان قرار گرفته و هوای آن سردسیر است. سکنۀ قصبه در حدود 1569 تن میباشد. آب آن از سه رشته قنات و رود خانه زان گرد تأمین میشود. محصول عمده قصبه غلات، بنشن و پنبه و باغستانهای آن دارای میوه های بادام و زردآلو است. پیشۀ بیشتر مردم کشاورزی و دامپروری و کرباس بافیست. کشتزارهای داودآباد و عباس آباد و چندین مزرعۀ دیگر جزء این قصبه بشمار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). و رجوع به فارسنامۀ ناصری شود
بلوک رامجرد واقع در جنوب بلوک ماین از رود خانه کام فیروز مشروب میگردد. رود مزبور پس از خروج از این بلوک باسم رود خانه کر نامیده شده و دارای سد آبیاری میباشد. جمعیت آن 14000 تن و مرکزش باسم جاشیان و قصباتش آباده اویخان، اسفدران جنگی، جهان آباد، درود، رازنخان، رزاره، جزآباد و غیره است. (از جغرافیای غرب ایران ص 108). مؤلف فارسنامۀ ناصری گوید: در اصل رام گرد است یعنی شهر شاد و خرم یا شهر خدای بزرگ یا شهر فرشته، برای اینکه رام بمعنی شاد و خرم و خدای بزرگ و نام فرشته نیز باشد و گرد بمعنی شهر است. از مناطق سردسیر فارس در جانب شمال شیراز است، درازای آن از قریۀ حسن آباد تا قریۀ پیروان هشت فرسنگ و پهنای آن از اسفندران تا نگارستان چهار فرسنگ میباشد. این منطقه محدود است از جانب مشرق ببلوک مرودشت و از شمال به بلوک مائین و ابرج و ازمغرب ببلوک کام فیروز و بیضا و از سمت جنوب ب حومه شیراز. هوای این بلوک از سردی مایل باعتدال، کشت و زرعش گندم و جو دیمی و فاریابی و برنج و پنبه و کنجد میباشد. آبش از رود خانه کام فیروز است که چون ازین بلوک بگذرد آنرا کر گویند. در زمان قدیم در جانب سرگاه این بندی بر این رودخانه بسته بودند بعد از خرابی آن امیر جلال الدین اتابک چاولی که از امرای دولت سلطان الب ارسلان سلجوقی است در حدود سال پانصدواند این بندرا تعمیر لایق کرد و در زمان سلاطین آل مظفر دوباره تعمیر گردید و در زمان سلاطین صفویه باز این بند را مرمت کردند و اکنون شالوده و بنیان آن باقیست و دیوارهایش افتاده و بنیانش بیفایده مانده است و ضابط این ملوک هرساله وجهی از ملاک و چندین هزار عمله از رعایای رامجرد گرفته در اول بهار رودخانه را بپایه های چوبی که آنها را خرپایه گویند در نهر اعظم و از نهر اعظم بجدولهای دهات قسمت کند و در بیشتر سالها در فصل تابستان و گاهی در میان بهار این خرپایه ها از بی استحکامی یا تقلب مباشر شکسته آب از نهر اعظم بریده تمام محصول شتوی و صیفی این بلوک ضایع گردد و باین سبب در این بلوک بساتین نباشد و قصبه و ضابطنشین این بلوک گاهی قریۀ زرگران و گاهی قریۀ آباده رامجرد و بعد چشنیان بوده است که در چهار فرسنگی شمال شیراز است و این بلوک مشتمل بر سی وهفت ده آباد است. (از فارسنامۀناصری). و رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 و فارسنامۀ ابن البلخی ص 126 و 128 و 151 و تاریخ سیستان ص 230 و نزهه القلوب ج 3 ص 120 و 123 و 124 و 219 شود قریه ای است از قراء فارس که عبدالله بن معمر در جنگ با عبدالله بن عامر در آنجا کشته شده و در یکی از باغهای آن بخاک سپرده شده است. (از معجم البلدان ج 4)
بلوک رامجرد واقع در جنوب بلوک ماین از رود خانه کام فیروز مشروب میگردد. رود مزبور پس از خروج از این بلوک باسم رود خانه کر نامیده شده و دارای سد آبیاری میباشد. جمعیت آن 14000 تن و مرکزش باسم جاشیان و قصباتش آباده اویخان، اسفدران جنگی، جهان آباد، درود، رازنخان، رزاره، جزآباد و غیره است. (از جغرافیای غرب ایران ص 108). مؤلف فارسنامۀ ناصری گوید: در اصل رام گرد است یعنی شهر شاد و خرم یا شهر خدای بزرگ یا شهر فرشته، برای اینکه رام بمعنی شاد و خرم و خدای بزرگ و نام فرشته نیز باشد و گرد بمعنی شهر است. از مناطق سردسیر فارس در جانب شمال شیراز است، درازای آن از قریۀ حسن آباد تا قریۀ پیروان هشت فرسنگ و پهنای آن از اسفندران تا نگارستان چهار فرسنگ میباشد. این منطقه محدود است از جانب مشرق ببلوک مرودشت و از شمال به بلوک مائین و ابرج و ازمغرب ببلوک کام فیروز و بیضا و از سمت جنوب ب حومه شیراز. هوای این بلوک از سردی مایل باعتدال، کشت و زرعش گندم و جو دیمی و فاریابی و برنج و پنبه و کنجد میباشد. آبش از رود خانه کام فیروز است که چون ازین بلوک بگذرد آنرا کر گویند. در زمان قدیم در جانب سرگاه این بندی بر این رودخانه بسته بودند بعد از خرابی آن امیر جلال الدین اتابک چاولی که از امرای دولت سلطان الب ارسلان سلجوقی است در حدود سال پانصدواند این بندرا تعمیر لایق کرد و در زمان سلاطین آل مظفر دوباره تعمیر گردید و در زمان سلاطین صفویه باز این بند را مرمت کردند و اکنون شالوده و بنیان آن باقیست و دیوارهایش افتاده و بنیانش بیفایده مانده است و ضابط این ملوک هرساله وجهی از ملاک و چندین هزار عمله از رعایای رامجرد گرفته در اول بهار رودخانه را بپایه های چوبی که آنها را خرپایه گویند در نهر اعظم و از نهر اعظم بجدولهای دهات قسمت کند و در بیشتر سالها در فصل تابستان و گاهی در میان بهار این خرپایه ها از بی استحکامی یا تقلب مباشر شکسته آب از نهر اعظم بریده تمام محصول شتوی و صیفی این بلوک ضایع گردد و باین سبب در این بلوک بساتین نباشد و قصبه و ضابطنشین این بلوک گاهی قریۀ زرگران و گاهی قریۀ آباده رامجرد و بعد چشنیان بوده است که در چهار فرسنگی شمال شیراز است و این بلوک مشتمل بر سی وهفت ده آباد است. (از فارسنامۀناصری). و رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 و فارسنامۀ ابن البلخی ص 126 و 128 و 151 و تاریخ سیستان ص 230 و نزهه القلوب ج 3 ص 120 و 123 و 124 و 219 شود قریه ای است از قراء فارس که عبدالله بن معمر در جنگ با عبدالله بن عامر در آنجا کشته شده و در یکی از باغهای آن بخاک سپرده شده است. (از معجم البلدان ج 4)
دهی است از دهستان اردمه بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری طرقبه و 17 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی مشهد به نیشابور، ناحیه ای است کوهستانی و معتدل، دارای 936 تن سکنه است که شیعی مذهب و فارسی زبانند، این ده از رودخانه مشروب میشود و محصولاتش غلات، بنشن، میوه جات و اشجار و اهالی به کشاورزی و کرباس بافی گذران میکنند، راه آن مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان اردمه بخش طرقبۀ شهرستان مشهد، واقع در 22 هزارگزی جنوب خاوری طرقبه و 17 هزارگزی شمال شوسۀ عمومی مشهد به نیشابور، ناحیه ای است کوهستانی و معتدل، دارای 936 تن سکنه است که شیعی مذهب و فارسی زبانند، این ده از رودخانه مشروب میشود و محصولاتش غلات، بنشن، میوه جات و اشجار و اهالی به کشاورزی و کرباس بافی گذران میکنند، راه آن مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام قلعه ای حصین و رکنی رکین بحدود لرستان بوده است. حکومت این قلعه از موارد خلاف بین اتابک تکلۀ سلغری و هزارسف و برادران او بود. چون اتابک تکله رادفع هزارسف میسر نبود ناچار بمصالحت با هزارسف تن داد و یک چندی نیز اتابک تکله از بیم قتل برادر بدان قلعه پناه برد تا آنکه هولاکو به او امان داد و انگشتری خود را بگرو پیش او فرستاد، و نیز یک چند افراسیاب نام که از پیش لشکر مغولان میگریخت به آنجا پناهید ولی عاقبت قلعۀ مذکور بدست مغولان افتاد و افراسیاب مطیع مغولان شد. (از تاریخ گزیده چ محمد قزوینی ص 539، 541 و 545). این نام بصورت ’خانجشت’ نیز آمده است
نام قلعه ای حصین و رکنی رکین بحدود لرستان بوده است. حکومت این قلعه از موارد خلاف بین اتابک تکلۀ سلغری و هزارسف و برادران او بود. چون اتابک تکله رادفع هزارسف میسر نبود ناچار بمصالحت با هزارسف تن داد و یک چندی نیز اتابک تکله از بیم قتل برادر بدان قلعه پناه برد تا آنکه هولاکو به او امان داد و انگشتری خود را بگرو پیش او فرستاد، و نیز یک چند افراسیاب نام که از پیش لشکر مغولان میگریخت به آنجا پناهید ولی عاقبت قلعۀ مذکور بدست مغولان افتاد و افراسیاب مطیع مغولان شد. (از تاریخ گزیده چ محمد قزوینی ص 539، 541 و 545). این نام بصورت ’خانجشت’ نیز آمده است
معرّب خانگاه و بمعنی خانگاه است. یاقوت در ذیل کلمه خانجاه گوید: ’لاادری این هو، الاّ اءن ّ شیرویهقال:... محمد بن عبدالله بن عبدان الصوفی، ابوبکر یعرف بالحافظ الخانجاهی روی عن ابن هلال و ابن ترکان و غیرهما ماادرکته لصغر سنی و حدثنی عنه عبدوس و کان صدوقاً احد مشایخ الصوفیه فی وقته ذکره فی الطبقه الحادیه عشره من اهل همذان فالظاهر اءنه محله بهمذان او قریه من قراها واﷲ اعلم’. مرحوم دهخدا می گوید: این کلمه را یاقوت نام محلی گمان برده و از این رو در موضعآن درمانده است. در حالی که این کلمه نام موضعی بعینه نیست بلکه کلمه ای است عام بمعنی هرجای که در آن صوفیه گرد آیند و اقامت گزینند و دیگر صوفیان را بمهمانی پذیرند و ریاضات خود را در آنجا بجای آرند و مجلس سماع آنها بدانجا باشد و معرب ’خانگاه’ فارسی است که بمعنی خانقاه میباشد. در یادداشت دیگر برای تأیید حدس خود که ’خانجاه’ معرب ’خانگاه’ و ’خانگاه’ همان ’خانقاه’ است از قول یاقوت در ذیل کلمه ’جاورسان’استفاده میکنند و می گویند: جاورسان محله بهمدان او قریه... قال: شیرویه بن شهردار حسین بن جعفر بن عبدالوهاب الکرخی الصوفی ابوالمعالی المقیم بجاورسان روی عن ابن عبدان و ابی سعد بن زیرک و ابی بکر الزادقانی و ابی ثابت بندار بن موسی بن یعقوب الابهری. سمعت منه و کان ثقه صدوقاً و کان شیخ الصوفیه فی الجبل و مقدمهم و دفن بالخانجاه. یاقوت گوید: نام محلی است برودبار همدان و بدانجاست مدفن عبدوس بن عبدالله بن محمد بن عبداﷲ عبدوس ابوالفتح الهمدانی الرودباری. (از یاقوت در معجم البلدان ذیل کلمه رودبار). رجوع بمادۀ فوق شود
معرّب خانگاه و بمعنی خانگاه است. یاقوت در ذیل کلمه خانجاه گوید: ’لاادری این هو، الاّ اءَن َّ شیرویهقال:... محمد بن عبدالله بن عبدان الصوفی، ابوبکر یعرف بالحافظ الخانجاهی روی عن ابن هلال و ابن ترکان و غیرهما ماادرکته لصغر سنی و حدثنی عنه عبدوس و کان صدوقاً احد مشایخ الصوفیه فی وقته ذکره فی الطبقه الحادیه عشره من اهل همذان فالظاهر اءَنه محله بهمذان او قریه من قراها واﷲ اعلم’. مرحوم دهخدا می گوید: این کلمه را یاقوت نام محلی گمان برده و از این رو در موضعآن درمانده است. در حالی که این کلمه نام موضعی بعینه نیست بلکه کلمه ای است عام بمعنی هرجای که در آن صوفیه گرد آیند و اقامت گزینند و دیگر صوفیان را بمهمانی پذیرند و ریاضات خود را در آنجا بجای آرند و مجلس سماع آنها بدانجا باشد و معرب ’خانگاه’ فارسی است که بمعنی خانقاه میباشد. در یادداشت دیگر برای تأیید حدس خود که ’خانجاه’ معرب ’خانگاه’ و ’خانگاه’ همان ’خانقاه’ است از قول یاقوت در ذیل کلمه ’جاورسان’استفاده میکنند و می گویند: جاورسان محله بهمدان او قریه... قال: شیرویه بن شهردار حسین بن جعفر بن عبدالوهاب الکرخی الصوفی ابوالمعالی المقیم بجاورسان روی عن ابن عبدان و ابی سعد بن زیرک و ابی بکر الزادقانی و ابی ثابت بندار بن موسی بن یعقوب الابهری. سمعت منه و کان ثقه صدوقاً و کان شیخ الصوفیه فی الجبل و مقدمهم و دفن بالخانجاه. یاقوت گوید: نام محلی است برودبار همدان و بدانجاست مدفن عبدوس بن عبدالله بن محمد بن عبداﷲ عبدوس ابوالفتح الهمدانی الرودباری. (از یاقوت در معجم البلدان ذیل کلمه رودبار). رجوع بمادۀ فوق شود
نون گرد. دهی است از بخش دستجرد شهرستان قم با 771 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، انگور و بادام است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) ، کسی که بواسطۀ مکنت خود مغرور بود. (ناظم الاطباء)
نون گرد. دهی است از بخش دستجرد شهرستان قم با 771 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، انگور و بادام است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) ، کسی که بواسطۀ مکنت خود مغرور بود. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان شش تراز بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر. محلی جلگه و گرمسیر است و 796 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و میوه جات و زیرۀ سبز است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است و راه مالرو دارد. مزرعۀ اسدآباد و فتح آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان شش تراز بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر. محلی جلگه و گرمسیر است و 796 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و میوه جات و زیرۀ سبز است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است و راه مالرو دارد. مزرعۀ اسدآباد و فتح آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
پسرعموی ’بوهمند اول’ و نوۀ دختری ’ربرت گیسکارد’ و پسر ’مارکیسوس’ و از مسیحیان جنوب ایتالیا (سیسیل، صقلیه) و از قهرمانان اولین جنگ صلیبی و اشغال اورشلیم بود. وی در سال 1096 میلادی با ’بوهمنداول’ به قسطنطنیه رفت و از هم پیمان شدن با ’الکسیوس’ امتناع نمود و در لباس کشاورزان به ’بسفور’ فرار کرد ولی پس از چندی به ’الکسیوس’ گروید و در سلک شاهزادگان درآمد. در دوران جنگ اول صلیبی به ’سیلیسیا’ حمله برد و فرمانروای ’ترسوس’ شد و از طرف ’بالدوین لورین’ مورد تعقیب قرار گرفت و بوسیلۀ قوای مخصوص بالدوین از آنجا خارج و بسوی ’ادنه’ و مامیسترا پیشرفت و آن خطه را مسخر ساخت. و به جنگجویان صلیبی ملحق شد و نقش مهمی را در محاصره و تسخیر اورشلیم بعهده گرفت (ژوئیه 1099 میلادی). آنگاه به ’نابلس’ رفت و درصدد تحصیل امارت و سلطنت برای خود برآمد. بکمک ’گادفری’ به امارت ’تیبریاس’ و ’جلیل’ که در شمال ’نابلس’ واقع بود منصوب شد. در سال 1100 کوشش بی فایده ای نمود که ’بالدوین لورن’ دشمن قدیمی خود را از رسیدن به تخت و تاج اورشلیم بازدارد. در همان سال بوهمنداول بوسیلۀ مسلمانان دستگیر شد و تانکرد فرمانروایی خود را در جلیل رها کرد و برای نیابت سلطنت به ’انطاکیه’ رفت و شهرهای ’کیلیکیه’ را در سال 1101 و ’لائودیسه’ را در سال 1103 میلادی مسخر ساخت. چون ’بوهمند’آزاد شد، تانکرد ’انطاکیه’ را به او واگذاشت و در سال 1104 با بوهمند و ’بالدوین دوبرگ’ (که در آن موقعکنت ’ادسا’ بود) بمنظور استیلا بر ’بالدوین لورین’ متحد شد و به ’حران’ حمله بردند و شکست سختی خوردند، ’بالدوین دوبرگ’ زندانی شد، گرچه تانکرد از این شکست بی نصیب نماند ولی حکومت ’ادسا’ را که قبلاً در دست ’بالدوین’ بود بدست آورد و در سال 1105 حکومت ’انطاکیه’ بدو واگذار شد و بوهمند برای کسب نیروی امدادی به اروپا رفت. تانکرد با مسلمانان همجوار خود به خشونت رفتار میکرد و در سال 1106 ’آپامیا’ را تصرف کرد. در سال 1107 هنگامی که بوهمند به آخرین لشکرکشی خود علیه ’الکسیوس’ شروع کرد، تانکرد مجدداً (سیلیسیا) کیلیکیه و لااودیسا (لائودیسه) را از یونانیان بقهر بازگرفت و در سال 1108 هنگامی که ’بالدوین دوبرگ’ آزادی خود را بازیافت برای تانکرد واگذاری ادسا به او کار مشکلی بود ولی سرانجام بناچار پذیرفت. او نه تنها حکمرانی انطاکیه را در مقابل یونانیان و حکام طرابلس و حملۀ مسلمانان حفظ کرد، بلکه رفته رفته بر قلمرو خود افزود. در سال 1106 دختر فیلیپ اول فرانسه را بزنی گرفت اما بدون آنکه اولادی داشته باشد در سال 1112درگذشت و حکومت را به برادرزاده اش ’روژر’ واگذار کرد تا این که در همین موقعبوهمند دوم بجانشینی او برخاست. (از دایرهالمعارف بریتانیکا چ 1957). المنجد در ذیل کلمه تانکرید آرد:از امراء صقلیۀ نورماندی و یکی از فرماندهان جنگ اول صلیبی بود که در محاصرۀ اورشلیم شرکت جست امیری بزرگ و حاکم انطاکیه بود. وی بسال 1112 میلادی درگذشت
پسرعموی ’بوهمند اول’ و نوۀ دختری ’ربرت گیسکارد’ و پسر ’مارکیسوس’ و از مسیحیان جنوب ایتالیا (سیسیل، صقلیه) و از قهرمانان اولین جنگ صلیبی و اشغال اورشلیم بود. وی در سال 1096 میلادی با ’بوهمنداول’ به قسطنطنیه رفت و از هم پیمان شدن با ’الکسیوس’ امتناع نمود و در لباس کشاورزان به ’بسفور’ فرار کرد ولی پس از چندی به ’الکسیوس’ گروید و در سلک شاهزادگان درآمد. در دوران جنگ اول صلیبی به ’سیلیسیا’ حمله برد و فرمانروای ’ترسوس’ شد و از طرف ’بالدوین لورین’ مورد تعقیب قرار گرفت و بوسیلۀ قوای مخصوص بالدوین از آنجا خارج و بسوی ’ادنه’ و مامیسترا پیشرفت و آن خطه را مسخر ساخت. و به جنگجویان صلیبی ملحق شد و نقش مهمی را در محاصره و تسخیر اورشلیم بعهده گرفت (ژوئیه 1099 میلادی). آنگاه به ’نابلس’ رفت و درصدد تحصیل امارت و سلطنت برای خود برآمد. بکمک ’گادفری’ به امارت ’تیبریاس’ و ’جلیل’ که در شمال ’نابلس’ واقع بود منصوب شد. در سال 1100 کوشش بی فایده ای نمود که ’بالدوین لورن’ دشمن قدیمی خود را از رسیدن به تخت و تاج اورشلیم بازدارد. در همان سال بوهمنداول بوسیلۀ مسلمانان دستگیر شد و تانکرد فرمانروایی خود را در جلیل رها کرد و برای نیابت سلطنت به ’انطاکیه’ رفت و شهرهای ’کیلیکیه’ را در سال 1101 و ’لائودیسه’ را در سال 1103 میلادی مسخر ساخت. چون ’بوهمند’آزاد شد، تانکرد ’انطاکیه’ را به او واگذاشت و در سال 1104 با بوهمند و ’بالدوین دوبرگ’ (که در آن موقعکنت ’ادسا’ بود) بمنظور استیلا بر ’بالدوین لورین’ متحد شد و به ’حران’ حمله بردند و شکست سختی خوردند، ’بالدوین دوبرگ’ زندانی شد، گرچه تانکرد از این شکست بی نصیب نماند ولی حکومت ’ادسا’ را که قبلاً در دست ’بالدوین’ بود بدست آورد و در سال 1105 حکومت ’انطاکیه’ بدو واگذار شد و بوهمند برای کسب نیروی امدادی به اروپا رفت. تانکرد با مسلمانان همجوار خود به خشونت رفتار میکرد و در سال 1106 ’آپامیا’ را تصرف کرد. در سال 1107 هنگامی که بوهمند به آخرین لشکرکشی خود علیه ’الکسیوس’ شروع کرد، تانکرد مجدداً (سیلیسیا) کیلیکیه و لااودیسا (لائودیسه) را از یونانیان بقهر بازگرفت و در سال 1108 هنگامی که ’بالدوین دوبرگ’ آزادی خود را بازیافت برای تانکرد واگذاری ادسا به او کار مشکلی بود ولی سرانجام بناچار پذیرفت. او نه تنها حکمرانی انطاکیه را در مقابل یونانیان و حکام طرابلس و حملۀ مسلمانان حفظ کرد، بلکه رفته رفته بر قلمرو خود افزود. در سال 1106 دختر فیلیپ اول فرانسه را بزنی گرفت اما بدون آنکه اولادی داشته باشد در سال 1112درگذشت و حکومت را به برادرزاده اش ’روژر’ واگذار کرد تا این که در همین موقعبوهمند دوم بجانشینی او برخاست. (از دایرهالمعارف بریتانیکا چ 1957). المنجد در ذیل کلمه تانکرید آرد:از امراء صقلیۀ نورماندی و یکی از فرماندهان جنگ اول صلیبی بود که در محاصرۀ اورشلیم شرکت جست امیری بزرگ و حاکم انطاکیه بود. وی بسال 1112 میلادی درگذشت
ناحیه ای است بخراسان و در آنجا مدرسه ای و مسجد جامعی وجود دارد که ظاهراً در قرن نهم ساخته شده اند. (از تاریخ صنایع ایران تألیف دکتر ج کریستی ویلسون ترجمه فریار ص 234)
ناحیه ای است بخراسان و در آنجا مدرسه ای و مسجد جامعی وجود دارد که ظاهراً در قرن نهم ساخته شده اند. (از تاریخ صنایع ایران تألیف دکتر ج کریستی ویلسون ترجمه فریار ص 234)
دهی است جزو دهستان ابجیرودبخش حومه شهرستان زنجان و در 24 هزارگزی جنوب باختری زنجان سر راه عمومی بیجار به زنجان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای مناطق سردسیری و دارای 537 تن سکنه که مذهب آنها شیعه و زبانشان فارسی است، آب آنجا از رود خانه زرین آباد و چشمه است. محصول آن غلات و بن شن و پیاز و سیب زمینی و انگور و میوه میباشد. شغل اهالی زراعت و گلیم و قالیچه و جاجیم بافی است. راه آنجا مالرو و سر راه نیمه شوسۀ زنجان به ینگی کند قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزو دهستان ابجیرودبخش حومه شهرستان زنجان و در 24 هزارگزی جنوب باختری زنجان سر راه عمومی بیجار به زنجان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای مناطق سردسیری و دارای 537 تن سکنه که مذهب آنها شیعه و زبانشان فارسی است، آب آنجا از رود خانه زرین آباد و چشمه است. محصول آن غلات و بن شن و پیاز و سیب زمینی و انگور و میوه میباشد. شغل اهالی زراعت و گلیم و قالیچه و جاجیم بافی است. راه آنجا مالرو و سر راه نیمه شوسۀ زنجان به ینگی کند قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. واقع در 9هزارگزی شمال خاوری قصبۀ بهار. سکنۀ آن 891 تن. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان. واقع در 9هزارگزی شمال خاوری قصبۀ بهار. سکنۀ آن 891 تن. آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)