جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خان غرد

خان غرد

خان غرد
خانه تابستانی راگویند. (شرفنامۀ منیری) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
بسا خان و کاشانه و خان غرد
بدو اندرون شادی و نوشخرد.
ابوشکور بلخی (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا

خان غرده

خان غرده
خانه تابستانی. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379) (ناظم الاطباء). رجوع به ’خان غرد’ شود
لغت نامه دهخدا

خون سرد

خون سرد
مقابلِ خون گرم، در علم زیست شناسی، کنایه از ویژگی کسی که زود خشمگین نمی شود، بردبار، متین، آرام
خون سرد
فرهنگ فارسی عمید

جان برد

جان برد
جان بردن، جان به در بردن، جان در بردن، رهایی از مرگ، برای مِثال به جان بردِ خود هر کسی گشته شاد / کس از کشتۀ خود نیاورد یاد (نظامی۵ - ۸۴۲)
جان برد
فرهنگ فارسی عمید

تان ترد

تان ترد
نوعی از حشرات هی مِن-وپ-تِ-ر که آن را در تداول عوام فرانسه ’اره مگس’ نامند
لغت نامه دهخدا

خار زرد

خار زرد
گیاهی است بیابانی، عَرفَج. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به عرفج شود
لغت نامه دهخدا

خاک یرد

خاک یرد
دهی است کوچک از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین واقع در 24 هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و 30 هزارگزی راه عمومی و دارای 38 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا