جدول جو
جدول جو

معنی خانجین

خانجین(نِ)
دهی است جزو دهستان ابجیرودبخش حومه شهرستان زنجان و در 24 هزارگزی جنوب باختری زنجان سر راه عمومی بیجار به زنجان واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای مناطق سردسیری و دارای 537 تن سکنه که مذهب آنها شیعه و زبانشان فارسی است، آب آنجا از رود خانه زرین آباد و چشمه است. محصول آن غلات و بن شن و پیاز و سیب زمینی و انگور و میوه میباشد. شغل اهالی زراعت و گلیم و قالیچه و جاجیم بافی است. راه آنجا مالرو و سر راه نیمه شوسۀ زنجان به ینگی کند قرار دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خانجین

لانجین

لانجین
تغاری بزرگ سفالین یا مسین دارای لبه ای کوتاه که به جهت خمیر کردن آرد یالباس شستن بکار برند و یا در آن آب ریزند: لانجین پیاله کن که لب یار نازک است. کاسه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار

بانجین

بانجین
از کسان وشمگیر امیر زیاری است. و در جنگی که بسال 323 هجری قمری میان نصر بن احمد سامانی و وشمگیر درگرفت ابن بانجین دیلمی با سپاهی گران آهنگ نصر بن احمد کرد. (از احوال و اشعار رودکی نفیسی ج 1 ص 424 و 425). و احتمال توان داد که صورت اصلی این کلمه بانجیر بوده است (مبدل بانگیر) از نوع وشمگیر و شیرگیر و... و رجوع به بانجیر شود
لغت نامه دهخدا

خانقین

خانقین
نام شهری از نواحی سواد در راه همدان و بغداد است. بین این شهر و قصرشیرین از طریق جبال شش فرسخ و از قصرشیرین تا حلوان نیز شش فرسخ می باشد. بالنتیجه بین این شهر تا حلوان در حدود دوازده فرسخ است. مسعربن مهلهل می گوید: در خانقین چشمۀ نفت عظیم و پرسودی است ونیز در آنجا پل بزرگی میباشد که دارای 24 طاق و هر طاقش بیست ذرع است. جادۀ خراسان به بغداد از این پل میگذرد و عتبه بن الوعل الثعلبی می گوید:
کاءَنّک یابن الوعل لم تر غاره
کورد القطا النهی المعیف المکدَّرا
علی کل محبوک السراه مفزّع
کمیت الأَدیم یستخف ّ الحزوَّرا
و یوم بأَعلی خانقین شربته
و حلوان حلوان الجبال و تسترا
و ﷲ یوم بالمدینه صالح
علی لذه منه اًِذا ما تیسرا.
(از یاقوت حموی در معجم البلدان).
حمدالله مستوفی در نزهه القلوب آرد: خانقین قصبه ای بوده است و اکنون بقدر دیهی است. آب حلوان بر آنجا گذرد و بیست موضع از توابع آنجاست. (ازنزهه القلوب بخش نخست مقالۀ 3 چ دبیرسیاقی ص 43). ابن رسته گوید: در این شهر رودی است پهناور و روی آن پلی بزرگ از گچ و آجر ساخته اند و چند دهانه دارد. (از سرزمینهای خلافت شرقی ترجمه فارسی ص 68)
لغت نامه دهخدا

خانقین

خانقین
بنابر قول بشاری نام شهری بوده است به کوفه. (از یاقوت حموی در معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

لانجین

لانجین
تغاری با لبۀ کوتاه برای خمیر کردن یا جامه شستن، تغار بزرگ آب، تغار سفالین بزرگ، کاسۀ بزرگ سفالین یا مسین،
- امثال:
لانجین پیاله کن که لب یار نازک است
لغت نامه دهخدا