- حَزِين
- افسرده، غمگین، ناامید، دل شکسته، غمگینی، ناراحت
معنی حَزِين - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زاری، مجرّد
لاغر، ناچیز
بی محابا، فراوان، بارور
مقاوم، جامد
چاق و چلّه، چربی، چاق، ضخیم
رنین، زنگ زدن
زندانی
گرامی، عزیز
زخرفه، دکوراسیون، زینت
نگارخانه دار، آقای
بسیار، عالیه
گپ زدن، تصادف، مدرن، اخیراً
آهنین، آهن
گریه کردن، غم و اندوه
صدای خش خش، سوئیچ کردن
قابل قضاوت، عاقل، خردمند
صمیمی
به طور غم انگیز، به شکلی غم انگیز، متأسّفانه، با دلی افسرده، به طور افسرده، به طور اندوهناک