- حظیه
- زن خوشبخت و گرامی در نزد شوهر
معنی حظیه - جستجوی لغت در جدول جو
- حظیه
- زن برگزیده و عزیز در نزد شوهر، سوگلی
- حظیه ((حَ یِّ))
- زن گرامی دلارام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث حسی: سهشی مونث حسی: امور حسیه
پا برهنگی، پا سودگی
بر خوابه نهالین دوشک، بالشک بالش کوچکی که زنان بر سرین یا پستان نهند که بزرگ نماید
زینت زیور پیرایه، جمع حلی و حلی. یا حلیه انسانی. هیات ظاهری انسان و رنگ چهره وی
پرهیز، نگاهداری
دارای حظ و بهره
خباک آغل، گورستان، پر چین، شوغا جایگاه گوسفندان
کثیف، جای چهار پایان
زیور، زینت، پیرایه، صورت ظاهر انسان، هیئت انسان، چگونگی پیکر و رنگ چهره
محوطه، چهاردیواری، مقبره، مکانی برای نگهداری چهارپایان، آغل، حظیرۀ قدس مثلاً بهشت
مرتبه، بهره رزق
مار، افعی
از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل مار، حیه الحوّا
مؤنث واژۀ حیّ، زنده
مؤنث واژۀ حیّ، زنده
فرقه ای از معتزله