معنی حظیظ - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با حظیظ
حظیظ
- حظیظ
- بهره مند. (دهار). بابهره. حظی، بادولت. (دهار). دولتی. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). بابخت. بختیار. بخت مند. (منتهی الارب). بخت ور. حظی. خداوند روزی. غنی دولتمند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
حظیظ
- حظیظ
- بهره مند، بهره ور، متمتع
متضاد: بی بهره، کامروا، کامیاب، محظوظ
متضاد: ناکام، ناکامروا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حفیظ
- حفیظ
- نگهبان، نگاهدار، زنهار دار نگاهبان نگاهدار مراقب: (خدا حفیظ و علیم است)
فرهنگ لغت هوشیار
حظوظ
- حظوظ
- جمع حظ، بهره ها بخت ها جمع حظ بهره ها برخورداریها، خوشیها، بدبختیها
فرهنگ لغت هوشیار
حظوظ
- حظوظ
- حظ ها، خوشی ها، لذت ها، بهره ها، نصیب ها، جمعِ واژۀ حظ
فرهنگ فارسی عمید