جدول جو
جدول جو

معنی حسور - جستجوی لغت در جدول جو

حسور
(تَ)
برکندن پوست چنانکه از شاخ، مانده شدن. فروماندن، برهنه شدن، ربحه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان عادل) ، آشکار شدن، خیره شدن چشم از دیدن. فروماندن بینایی از دیدن دور. (غیاث اللغات). کند شدن چشم ازمسافت دور. (تاج المصادر بیهقی). حسور بصر، مانده شدن و فروماندن بینایی از دیدن دور. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حسور
فرو ماندگی، آشکاری، دور نابینی از بیماری های چشم
تصویری از حسور
تصویر حسور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حضور
تصویر حضور
مقابل غیبت، حاضر شدن، حاضر بودن، نزد کسی بودن، وجود و ظهور، نزد، پیشگاه، کلمۀ احترام آمیز که پیش از نام شخص بزرگ گفته و نوشته می شود، در تصوف غیبت از خلق و نزدیک شدن به حق، شکفتگی و خرمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسود
تصویر حسود
کسی که به دیگران حسد می برد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حذور
تصویر حذور
حذر کننده، پرهیز کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بسور
تصویر بسور
بشور، لعن، نفرین، دعای بد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جسور
تصویر جسور
شجاع، دلیر، بی باک، گستاخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدور
تصویر حدور
نشیب، سراشیب، زمین گود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حسیر
تصویر حسیر
حسرت برنده، افسوس خور، خسته و مانده، ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سحور
تصویر سحور
غذایی که برای روزه گرفتن هنگام سحر بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسور
تصویر مسور
دارای النگو یا دستبند، زینت یافته، آراسته شده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
خیره چشم، مانده، دریغخورنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پشیمان: و لاتبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً. (قرآن 29/17)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسوس
تصویر حسوس
خشکسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحور
تصویر سحور
پسشام آنچه پیش از بامداد در رمضان خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسور
تصویر خسور
زیان زده، زیان کردن، زیانکاری، زیان ضرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصور
تصویر حصور
تنگدل، بخیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حضور
تصویر حضور
حاضر آمدن، شهود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقور
تصویر حقور
صاحب حق دارنده حق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسود
تصویر حسود
بدخواه، رشگین، کینه ور، تنگ چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسوک
تصویر حسوک
خاردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیر
تصویر حسیر
آرمان خواه، اندوه خوار، دریغ خورنده، درمانده، وامانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزور
تصویر حزور
کودک نارسید (نابالغ) مرد ناتوان، کودک نارسید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرور
تصویر حرور
حرارت، گرماها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسار
تصویر حسار
سپند اسپند از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبور
تصویر حبور
شاد شدن، شادمانه کردن شادی، فراخی، عیش شادی، فراخی، عیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حذور
تصویر حذور
سخت پذیرنده، عظیم پرهیزنده، ترسناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسور
تصویر جسور
دلیری کردن، دلیری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسور
تصویر بسور
غلبه نمودن، روی ترش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسور
تصویر محسور
دریغ خورنده، خیره چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسول
تصویر حسول
جمع حسل، سوسمارک ها بچه سوسمار ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسور
تصویر محسور
((مَ))
دریغ خورنده، خیره چشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جسور
تصویر جسور
گستاخ، بی باک، دلیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسگر
تصویر حسگر
پرواسنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسود
تصویر حسود
رشکوند، چشم تنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حضور
تصویر حضور
آمادگی، بودن، رودررویی، پیشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره