جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با حسگر

حسیر

حسیر
آرمان خواه، اندوه خوار، دریغ خورنده، درمانده، وامانده
حسیر
فرهنگ لغت هوشیار

اسگر

اسگر
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی
تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، جَبروز، قُنفُذ
اسگر
فرهنگ فارسی عمید

مسگر

مسگر
کسی که ظروف مسینه و ادوات مسینه میسازد و میفروشد، آنکه مس سازد
مسگر
فرهنگ لغت هوشیار