معنی حضور حضور مقابل غیبت، حاضر شدن، حاضر بودن، نزد کسی بودن، وجود و ظهور، نزد، پیشگاه، کلمۀ احترام آمیز که پیش از نام شخص بزرگ گفته و نوشته می شود، در تصوف غیبت از خلق و نزدیک شدن به حق، شکفتگی و خرمی تصویر حضور فرهنگ فارسی عمید
حضور حضور حاضر شدن، وجود، ظهور، درگاه، آستان، حاضر و غایب کردن، شناختن کسانی که حاضرند و کسانی که غایبند فرهنگ فارسی معین