معنی حتور - جستجوی لغت در جدول جو

حتور

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آتور — تصویر آتور

(دخترانه)

آذر، آتش

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از حصور — تصویر حصور

تنگدل، ویژگی مردی که از آمیزش با زنان پرهیز کند یا به آن ها رغبت نکند، بخیل

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حضور — تصویر حضور

مقابل غیبت، حاضر شدن، حاضر بودن، نزد کسی بودن، وجود و ظهور، نزد، پیشگاه، کلمۀ احترام آمیز که پیش از نام شخص بزرگ گفته و نوشته می شود، در تصوف غیبت از خلق و نزدیک شدن به حق، شکفتگی و خرمی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ستور — تصویر ستور

حیوان چهار پا که سواری بدهد یا بار ببرد مانند اسب و استر، چهارپا، چارپا، چاروا
جمع واژۀ ستر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حتوف — تصویر حتوف

حتف ها، مرگ های طبیعی، موت ها، جمع واژۀ حتف

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از فتور — تصویر فتور

سستی و بی حالی، کمبود، نقصان، کوتاهی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حدور — تصویر حدور

نشیب، سراشیب، زمین گود

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از حذور — تصویر حذور

حذر کننده، پرهیز کننده

فرهنگ فارسی عمید

(مَ)

آنکه اندک شیر یابد به جهت قحط و کمی. (منتهی الارب). کسی که در قحطی و در سختی مقدار کمی شیر یابد. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

تصویری از حذور — تصویر حذور

سخت پذیرنده، عظیم پرهیزنده، ترسناک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ستور — تصویر ستور

اسب، حیوانات چارپا

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از قتور — تصویر قتور

زفت: مرد تنگ گرفتن بر زن و فرزند

فرهنگ لغت هوشیار

سستی اکاری سبک، کندی، آرمیدن پس از جوشش، نرمی پس از سختی آرمیدن آب بعد از جوشش، آرام شدن پس از تندی نرم شدن بعد از سختی، سست شدن، سستی ضعف، کندی آرامی

فرهنگ لغت هوشیار

روسی اندازه ای است: 125 گرم یک چهارم گیر وانکه تقریبا برابر با 125 گرم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حبور — تصویر حبور

شاد شدن، شادمانه کردن شادی، فراخی، عیش شادی، فراخی، عیش

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حتوف — تصویر حتوف

جمع حتف، مرگ ها جمع حتف مرگها هلاکها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حتود — تصویر حتود

ماندگاری

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حتوم — تصویر حتوم

جمع حتم، بایش ها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ختور — تصویر ختور

فریب دهنده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حتار — تصویر حتار

کناره گوشه، چارچوب، چنبره

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حضور — تصویر حضور

حاضر آمدن، شهود

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حقور — تصویر حقور

صاحب حق دارنده حق

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حسور — تصویر حسور

فرو ماندگی، آشکاری، دور نابینی از بیماری های چشم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حزور — تصویر حزور

کودک نارسید (نابالغ) مرد ناتوان، کودک نارسید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حرور — تصویر حرور

حرارت، گرماها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حصور — تصویر حصور

تنگدل، بخیل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از حرور — تصویر حرور

((حُ))

گرما، حرارت آفتاب، باد گرم

فرهنگ فارسی معین

تصویری از حضور — تصویر حضور

((حُ))

حاضر شدن، وجود، ظهور، درگاه، آستان، حاضر و غایب کردن، شناختن کسانی که حاضرند و کسانی که غایبند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از حذور — تصویر حذور

((حَ))

ترسنده، پرهیزکننده

فرهنگ فارسی معین

تصویری از حتوف — تصویر حتوف

((حُ))

جمع حتف، مرگ ها، هلاک ها

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ستور — تصویر ستور

((سُ))

چهارپا، حیوان بارکش

فرهنگ فارسی معین

تصویری از فتور — تصویر فتور

((فُ))

آرام شدن، سست شدن، آرام شدن پس از تندی و سختی، بی حا لی، ضعف، کندی، آرامی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از آتور — تصویر آتور

آپولون

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از حضور — تصویر حضور

آمادگی، بودن، رودررویی، پیشگاه

فرهنگ واژه فارسی سره