معنی فتور - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فتور
فتور
- فتور
- سستی اکاری سبک، کندی، آرمیدن پس از جوشش، نرمی پس از سختی آرمیدن آب بعد از جوشش، آرام شدن پس از تندی نرم شدن بعد از سختی، سست شدن، سستی ضعف، کندی آرامی
فرهنگ لغت هوشیار
فتور
- فتور
- آرام شدن، سست شدن، آرام شدن پس از تندی و سختی، بی حا لی، ضعف، کندی، آرامی
فرهنگ فارسی معین
فتور
- فتور
- سمک. (فهرست مخزن الادویه). فتره. رجوع به فتره شود
لغت نامه دهخدا
فتور
- فتور
- مسقطالرأس بلعام است که بر نهر فرات واقع بود. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا