موضعی به رقه است. و قبور عده ای از شهداء صفین در آنجاست. راعی گوید: فلاتصرمی حبل الدهیم جریره بترک موالیها الادانین ضیعاً یسوقّها ترعیه ذوعبائه بما بین نقب فالحبیس فأفرعا. (معجم البلدان) (قاموس الاعلام ترکی). و ذات حبیس، موضعی به مکه نزدیک جبل اسود است که آن را ’اظلم’ نیز خوانند. (معجم البلدان). و رجوع به ذات حبیس شود
موضعی به رقه است. و قبور عده ای از شهداء صفین در آنجاست. راعی گوید: فلاتصرمی حبل الدهیم جریره بترک موالیها الادانین ضیعاً یسوقّها ترعیه ذوعبائه بما بین نقب فالحبیس فأفرعا. (معجم البلدان) (قاموس الاعلام ترکی). و ذات حبیس، موضعی به مکه نزدیک جبل اسود است که آن را ’اظلم’ نیز خوانند. (معجم البلدان). و رجوع به ذات حبیس شود
ابر پیسه از بسیاری آب. (منتهی الارب). ابر پلنگ رنگ از بسیاری آب. (مهذب الاسماء). قال ابومنصور: الحبیر من السحاب، ما یری فیه من التنمیر من کثرهالماء. قال: و الحبیر به معنی السحاب. فلااعرفه فان کان من قول الهذلی: تعد من جانبیه الخبیر لما و هی مزنه فاستجیبا. (معجم البلدان). ، چادر نگارین، چادر حریر، جامۀ نو. ج، حبر، ملائم نو. (منتهی الارب). الناعم الجدید. (قطر المحیط) ، برد منقش، پارچۀ حریری لطیف: و اذا رأیت ثم رأیت نعیماً و ملکاً کبیراً و شممت عبیراً و نشرت حریراً حبیراً. (ترجمه محاسن اصفهان آوی) ، ابومنصور گوید: الحبیر من زبداللغام اذا صار علی رأس البعیر. قال هو تصحیف و الصواب الخبیر بالخاء المعجمه فی زبداللغام. (معجم البلدان). و قال مجدالدین (الفیروز آبادی) : قول الجوهری الحبیر لغام البعیر غلط، و الصواب الخبیر بالخاء المعجمه. (منتهی الارب)
ابر پیسه از بسیاری آب. (منتهی الارب). ابر پلنگ رنگ از بسیاری آب. (مهذب الاسماء). قال ابومنصور: الحبیر من السحاب، ما یری فیه من التنمیر من کثرهالماء. قال: و الحبیر به معنی السحاب. فلااعرفه فان کان من قول الهذلی: تعد من جانبیه الخبیر لما و هی مزنه فاستجیبا. (معجم البلدان). ، چادر نگارین، چادر حریر، جامۀ نو. ج، حُبُر، ملائم نو. (منتهی الارب). الناعم الجدید. (قطر المحیط) ، برد منقش، پارچۀ حریری لطیف: و اذا رأیت ثم رأیت نعیماً و ملکاً کبیراً و شممت عبیراً و نشرت حریراً حبیراً. (ترجمه محاسن اصفهان آوی) ، ابومنصور گوید: الحبیر من زبداللغام اذا صار علی رأس البعیر. قال هو تصحیف و الصواب الخبیر بالخاء المعجمه فی زبداللغام. (معجم البلدان). و قال مجدالدین (الفیروز آبادی) : قول الجوهری الحبیر لغام البعیر غلط، و الصواب الخبیر بالخاء المعجمه. (منتهی الارب)
ابن غالب شیبانی. از دلاوران و سران معروف است که در خراسان بود و در وقایع جنید با ترکان در حدود سمرقند و ماوراءالنهر شرکت داشت و با سوره بن حر به سال 112 هجری قمری بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی) (الکامل ابن اثیر ضمن حوادث سال 112 ه. ق)
ابن غالب شیبانی. از دلاوران و سران معروف است که در خراسان بود و در وقایع جنید با ترکان در حدود سمرقند و ماوراءالنهر شرکت داشت و با سوره بن حر به سال 112 هجری قمری بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی) (الکامل ابن اثیر ضمن حوادث سال 112 هَ. ق)
بر روی فراش کشیدن محبس را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراش را با محبس (مقرمه. پردۀ پر نقش و نگار) پوشانیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)، اصل چیزی را در ملک خود داشتن و ثمرۀ آن را در راه خدا وقف کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تحبیس، عمل حبس. و حبس در اصطلاح فقهی و حقوقی عبارتست از اینکه حق انتفاع مالی (منقول یا غیرمنقول) برای اعمال بریه با اشخاص معینی واگذار شود و آن اقسامی دارد بدین قرار: وقف، عمری، سکنی، رقبی، و حبس به دو قسم مطلق و مؤبد تقسیم میشود و مراد از مطلق معنای عام کلمه ای است که شامل تمام انواع حقوق انتفاعی است و مراد از حبس مؤبد، معنای خاص کلمه یعنی واگذاری منافع مالی برای امور خاص یا افراد معین بدون اینکه عین ملک از ملکیت شخص خارج شود. این عمل حقوقی از جهت تسبیل منافع همانند وقف است و از این جهت عین مال از ملکیت حابس خارج نمیشود و با وقف امتیاز پیدا میکند. تمام اقسام مذکور در فوق تحت حق انتفاع بمعنی عام قرار دارند. رجوع به قانون مدنی مبحث وقف و حق انتفاع و حقوق مدنی تألیف امامی ج 1 ص 59 ببعد و حبس شود، بند کردن وبازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
بر روی فراش کشیدن مِحْبَس را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فراش را با مِحْبَس (مِقْرَمه. پردۀ پر نقش و نگار) پوشانیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)، اصل چیزی را در ملک خود داشتن و ثمرۀ آن را در راه خدا وقف کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تحبیس، عمل حبس. و حبس در اصطلاح فقهی و حقوقی عبارتست از اینکه حق انتفاع مالی (منقول یا غیرمنقول) برای اعمال بریه با اشخاص معینی واگذار شود و آن اقسامی دارد بدین قرار: وقف، عمری، سکنی، رقبی، و حبس به دو قسم مطلق و مؤبد تقسیم میشود و مراد از مطلق معنای عام کلمه ای است که شامل تمام انواع حقوق انتفاعی است و مراد از حبس مؤبد، معنای خاص کلمه یعنی واگذاری منافع مالی برای امور خاص یا افراد معین بدون اینکه عین ملک از ملکیت شخص خارج شود. این عمل حقوقی از جهت تسبیل منافع همانند وقف است و از این جهت عین مال از ملکیت حابس خارج نمیشود و با وقف امتیاز پیدا میکند. تمام اقسام مذکور در فوق تحت حق انتفاع بمعنی عام قرار دارند. رجوع به قانون مدنی مبحث وقف و حق انتفاع و حقوق مدنی تألیف امامی ج 1 ص 59 ببعد و حبس شود، بند کردن وبازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)