معنی حبسی
حبسی
محبوس، زندانی
تصویر حبسی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حبسی
حبسی
حبسی
محبوس، زندانی
فرهنگ لغت هوشیار
حبسی
حبسی
زندانی. بندی. محبوس. مسجون. دوستاقی. دوستاخی
لغت نامه دهخدا
حبسی
حبسی
زندانی، محبوس
متضاد: آزاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حدسی
حدسی
از روی حدس و گمان و تخمین
فرهنگ لغت هوشیار
حبلی
حبلی
آبستن باردار آبستن
فرهنگ لغت هوشیار
حبسیه
حبسیه
قصیده ای که شاعر در زندان و مربوط بحبس خود ساخته باشد،جمع حبسیات
فرهنگ لغت هوشیار
حبسه
حبسه
گرفتگی زبان و سخن گفتن بسختی
فرهنگ لغت هوشیار
حسبی
حسبی
مزد آورد، ثواب
فرهنگ لغت هوشیار
دبسی
دبسی
دمسیاه از مرغان موسیچه
فرهنگ لغت هوشیار