جدول جو
جدول جو

معنی کبیس

کبیس
نوعی خرما، نوعی زیور، زیوری مجوف که در آن مادۀ خوش بو پر کنند
تصویری از کبیس
تصویر کبیس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کبیس

کبیس

کبیس
نوعی از خرما، زیوری است میان تهی پر از بوی خوش. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). زیوری است میان کاواک پر از بوی خوش که بر گردن آویزند. (ناظم الاطباء) ، عام کبیس، سال کبیسه دار. (ناظم الاطباء). در حساب منجمان زیادتی باشد که در ماه شباط اعتبار کنند پس شباط به بیست و نه روز رسد. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به کبیسه شود
لغت نامه دهخدا

کبیر

کبیر
بزرگ، مُفردِ واژۀ کبار و کبراء، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «مفعولات مفعولات مستفعلن»
کبیر
فرهنگ فارسی عمید

حبیس

حبیس
محبوس، زندانی، آنچه در راه خدا وقف شده، زاهد که از مردم کناره گرفته و به عبادت خداوند می پردازد
حبیس
فرهنگ فارسی عمید

سبیس

سبیس
یونجه، گیاهی با ساقه های بلند، برگچه های نازک و گل های بنفش که به مصرف خوراک چهارپایان می رسد، سِپِست، اِسپِست، آسپِست، اِسپِرِس
سبیس
فرهنگ فارسی عمید