جدول جو
جدول جو

معنی حارز - جستجوی لغت در جدول جو

حارز
(رِ)
نعت فاعلی از حرز. حارس
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حارث
تصویر حارث
(پسرانه)
کشاورز، نام چند شخصیت تاریخی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حائز
تصویر حائز
جامع، دارا، دربردارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حارث
تصویر حارث
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاجز
تصویر حاجز
مانع، حائل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارز
تصویر بارز
نمایان، آشکار، ظاهر، هویدا، کنایه از مهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حارس
تصویر حارس
حفظ کننده، نگه دارنده، نگهبان، پاسبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حاره
تصویر حاره
گرم، گرمسیری مثلاً بلاد حاره، در طب قدیم دارای خاصیت گرم مثلاً ادویۀ حاره
فرهنگ فارسی عمید
(مُ رِ)
حافظ و نگهبان. محارز حصن، حاکم قلعه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نام شهر و کوهی است بکرمان که به جبال بارز معروف است. رجوع به جبال بارز شود. نام شهریست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نمایان شونده. (از منتهی الارب). ظاهر و پیدا شونده و آشکارا. (غیاث) (آنندراج). ظاهر و آشکارا و نمایان و هویدا. (ناظم الاطباء) (دمزن). نمودار. روشن. پدیدار. پدیدشونده. ظهورکننده. لامح. رجوع به بارز شدن شود.
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نام اسب بیهس جرمی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تبسیده تفسان، ترب رشتی از گیاهان بر زن کوی مونث جار: ادویه حاره اغذیه حاره، ترب رشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارز
تصویر بارز
هویدا پیدا آشکار پدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جارز
تصویر جارز
نازا، تروه خفه سرفه خوز هم آوای بز (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حارب
تصویر حارب
جنگجوی جنگی جنگنده رزم کننده، جمع حاربین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فارز
تصویر فارز
روشن آشکار: چون سخن، برنده چون زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غارز
تصویر غارز
ماده شتر کم شیر، نادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حارث
تصویر حارث
کشاورز، برزگر، شخم زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حارض
تصویر حارض
مردنی، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حارس
تصویر حارس
نگهدارنده، نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حارج
تصویر حارج
مرد گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حامز
تصویر حامز
نکته سنج آسانگیر: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حایز
تصویر حایز
واجد شرایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حائز
تصویر حائز
جامع، دارا، گردآورنده
فرهنگ لغت هوشیار
دیواره، ستمگر، آنچه بین دو چیز قرار گیرد حایل مانع، پرده ای که میان اعضای سینه و اعضای شکم حایل است دیافرغما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حایز
تصویر حایز
((یِ))
دربردارنده، دارا، گردآورنده، جامع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حاره
تصویر حاره
((رِّ))
گرم، سوزان، حار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حارس
تصویر حارس
((رِ))
پاسدار، پاسبان، جمع حراس، احراس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حارث
تصویر حارث
((رِ))
برزگر، کشاورز، جمع حراث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حارب
تصویر حارب
((رِ))
جنگنده، رزم کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حاجز
تصویر حاجز
((جِ))
جدا کننده دو چیز، آنچه میان دو چیز واقع شود، مانع، حایل، پرده میان اعضای سینه و اعضای شکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارز
تصویر بارز
((رِ))
آشکار، هویدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارز
تصویر بارز
پدیدار، آشکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حائز
تصویر حائز
دارای
فرهنگ واژه فارسی سره